دوروتی ادی: 5 واقعیت جالب در مورد زن ایرلندی، تناسخ یک کشیش مصری باستان

دوروتی ادی: 5 واقعیت جالب در مورد زن ایرلندی، تناسخ یک کشیش مصری باستان
John Graves
لوئیز ادی؟ آیا واقعاً معتقدید که او تناسخ یک کشیش مصری باستان است؟ نظر شما چیست؟ در نظرات زیر به ما اطلاع دهید.

وبلاگ های جالب مصری بیشتر در ConnollyCove: قصر محمد علی در شبرا معبد مصر باستان (منبع تصویر: Flickr – Soloegipto

تناسخ مفهومی است که توسط بسیاری از فرهنگ ها و مذاهب در سراسر جهان پذیرفته شده است که به موجب آن روح یک فرد می تواند پس از اولین بار در بدن دیگری متولد شود. مرگ بدن.  در طول تاریخ بشر، موارد اسرارآمیز زیادی در مورد تناسخ گزارش شده است، که هر کدام داستان پس زمینه منحصر به فرد خود را دارد.

یکی از این داستان ها، داستان دوروتی ادی است که در طول زندگی خود معتقد بود که او یک کشیش مصری باستانی در زندگی گذشته بود.

دوروثی لوئیس ادی در 16 ژانویه 1904 به دنیا آمد. او نگهبان معبد ابیدوس سیتی اول و نقشه کش بخش آثار باستانی مصر بود. زندگی و کار او مقاله‌ای در نیویورک تایمز که در سال 1979 منتشر شد، داستان زندگی او را به‌عنوان «یکی از جذاب‌ترین و متقاعدکننده‌ترین تاریخچه‌های مدرن جهان غرب از تناسخ» توصیف کرد.

آغاز رمز و راز

دوروتی لوئیس ادی به عنوان تنها فرزند خانواده ای ایرلندی در لندن به دنیا آمد. در سه سالگی از پله‌ها به پایین افتاد. پس از آن، او شروع به رفتار عجیبی کرد، مانند درخواست "به خانه آوردن". او همچنین به سندرم لهجه خارجی مبتلا شد.

همه اینها باعث ایجاد مشکلاتی برای دوروتی در کودکی شد. معلم مدرسه یکشنبه او حتی ناعادلانه از او درخواست کردآداب و رسوم و زندگی در مصر باستان، از جمله روش های تغذیه نوزاد، ختنه، بازی ها و اسباب بازی های کودکان، اشکال عزاداری و حتی خرافات که هنوز هم تا به امروز وجود دارد.

ام سیتی به طب عامیانه علاقه مند بود، که می تواند نیز باشد. به متون مصر باستان برمی گردد. او به قدرت شفابخش آب از مکان‌های مقدس خاص اعتقاد داشت، بنابراین با پریدن لباس کامل به حوض مقدس در Osireion، هر بیماری را درمان می‌کرد.

همچنین ببینید: بهترین کارها در چین: یک کشور، جاذبه های بی پایان!

طبق گزارش‌های شاهد، او با موفقیت خود را شفا داد و دیگران از این روش استفاده می کنند. او ادعا کرد که به لطف آب های اوسیریون از آرتریت و آپاندیسیت درمان شده است.

ام ستی به زندگی و کار در میان مردم مصر ادامه داد و سنت ها و آداب و رسوم آنها و چگونگی ارتباط آنها با اعمال مصر باستان را مستند کرد. . او همه اینها را در یک سری مقالات از سال 1969 تا 1975 نوشت که توسط مصرشناس نیکول ب. هانسن در سال 2008 تحت عنوان "مصر زنده ام سیتی: بازمانده از شیوه های عامیانه از زمان فراعنه" منتشر شد.

سالهای بعد

وابستگی ام سیتی به ابیدوس تا دهه شصت او ادامه یافت. هنگامی که او به سن بازنشستگی رسید، به او توصیه شد که به دنبال کار پاره وقت در قاهره باشد، اما او فقط یک روز در آنجا ماند تا اینکه بار دیگر به ابیدوس بازگشت. سن بازنشستگی آنها فقط برای او و آنهاستبه او اجازه داد تا پنج سال دیگر در ابیدوس به کار ادامه دهد تا اینکه سرانجام در سال 1969 بازنشسته شد.

همانطور که قبلاً توصیه شد، او به عنوان مشاور در بخش آثار باستانی و همچنین راهنمایی گردشگران در اطراف معبد شروع به کار پاره وقت کرد. از سیتی.

پس از اینکه در سال 1972 از یک حمله قلبی خفیف رنج برد، خانه خود را فروخت و به دعوت احمد سلیمان که نگهبان معبد بود به خانه کوچکی از گل و لای در مجاورت محل زندگی خانواده سلیمان نقل مکان کرد. ستی.

او در دفتر خاطرات خود می گوید که وقتی برای اولین بار به خانه نقل مکان کرد، ستی یکم از او بازدید کرد که مراسمی را انجام داد که مکان را تقدیس کرد و با احترام به مجسمه های اوزیریس و ایسیس تعظیم کرد. در یک زیارتگاه کوچک نگهداری می شود.

روزهای پایانی او

ام ستی یک بار گفت: "مرگ هیچ ترسی برای من ندارد... من فقط تمام تلاشم را می کنم تا از آن عبور کنم. داوری. من قرار است پیش اوزیریس بیایم، که احتمالاً چند نگاه کثیف به من خواهد کرد زیرا می دانم کارهایی را انجام داده ام که نباید انجام می دادم. در کاذب، حکاکی شده با یک دعا مطابق با اعتقادات باستانی.

در 21 آوریل 1981، ام سیتی در ابیدوس درگذشت. متأسفانه، مقامات بهداشتی محلی اجازه دفن او را در مقبره ای که خود ساخته بود خودداری کردند، بنابراین او را در یک قبر بی نشان، رو به غرب، در بیابان بیرون قبرستان قبطی ها دفن کردند.

اومدانش احتمالی سیتی در مصر باستان

چه شما او را باور می کردید یا نه، ام سیتی در مورد همه چیز مربوط به زندگی مصر باستان اطلاعات بیشتری داشت. در دهه 1970، او گفت که ممکن است محل مقبره نفرتیتی را بداند. او گفت: «یک بار از اعلیحضرت پرسیدم کجاست، و او به من گفت. گفت: چرا می خواهی بدانی؟ گفتم دوست دارم حفاریش کنند و او گفت: نه، نباید. ما چیزی بیشتر از این خانواده نمی‌خواهیم که بدانند.

اما او به من گفت که کجاست، و من می‌توانم تا این حد به شما بگویم. این در دره پادشاهان است و کاملاً به مقبره توتانخ آمون نزدیک است. اما در جایی است که هیچ‌کس فکرش را نمی‌کند که به دنبال آن بگردد و ظاهراً هنوز دست نخورده است.» «

همچنین ببینید: 50 ارزان ترین مقصد سفر در جهان

با این حال، او گفت که مقبره در نزدیکی مقبره توت عنخ آمون در دره پادشاهان است. باستان شناسان از سال 1998 تا اوایل دهه 2000 به کاوش در این منطقه ادامه دادند، زمانی که به وجود یک مقبره سلطنتی بر اساس کشف لوازم مومیایی که برای تدفین سلطنتی استفاده می شد مشکوک شدند.

بسیاری از مصر شناسان که ام سیتی با آنها برخورد کرد، او را با او می دانستند. احترام به دانش گسترده او، از جمله جان ا. ویلسون، "رئیس مصر شناسی آمریکایی"، که گفت که ام سیتی سزاوار این است که به عنوان "یک محقق مسئول" رفتار شود.

کنت ویکز نوشت که محققان "هرگز" در صحت مشاهدات میدانی ام سیتی تردید داشت. به عنوان یک قوم شناس، یک شرکت کنندهام سیتی، ناظر زندگی روستایی مدرن مصر، همتایان کمی داشته است. مطالعات او به راحتی در کنار آثار لین، بلکمن، هنین و دیگرانی که سنت‌های فرهنگی طولانی و جذاب مصر را بررسی کرده‌اند جای می‌گیرد." مطمئن باشید که آیا اوم ستی پای شما را نمی کشید. نه اینکه او در آنچه می‌گفت یا باور داشت دروغگو بود - او مطلقاً یک کلاهبردار نبود - اما می‌دانست که برخی از مردم به او به‌عنوان یک آدم بداخلاق نگاه می‌کنند، بنابراین او به نوعی به آن فکر می‌پردازد و به شما اجازه می‌دهد که به هر طریقی آن را دنبال کنید. او به اندازه‌ای باور داشت که آن را ترسناک کند، و این باعث می‌شد که گاهی به احساس واقعی‌تان شک کنید.

کارل سیگان، ام سیتی را به‌عنوان «زنی سرزنده، باهوش و فداکار توصیف کرد که کمک‌های واقعی به مصر شناسی کرد. این درست است، چه اعتقاد او به تناسخ واقعیت باشد و چه خیال. داستان های او در مورد چگونگی زندگی در مصر باستان قلب بسیاری را تحت تأثیر قرار داد. اکتشافات زیادی نیز بر اساس سخنان او انجام شد، بنابراین هیچ کس نمی تواند بگوید که او در بیشتر عمر خود به سادگی دچار توهم بود. مستندها و کتاب‌های زیادی به زندگی و کار او تقدیم شده است. چه ما به تناسخ اعتقاد داشته باشیم یا نه، فقط می توانیم امیدوار باشیم که او اکنون در آرامش است و سرانجام با عشق از دست رفته خود دوباره متحد می شود.

آیا تا به حال داستان دوروتی را شنیده اید.والدین او را به دلیل عقاید عجیب و غریبش و اینکه چگونه مسیحیت را با دین مصر باستان مقایسه می کند، از کلاس دور می کنند. از خدا خواستند که "مصری های تندرو را لعنت کند". بازدیدهای منظم او از دسته جمعی کاتولیک ها، که به نظر می رسید با آن همذات پنداری می کرد زیرا او را به یاد "دین قدیم" می انداخت، پس از بازجویی و ملاقات با پدر و مادرش توسط یک کشیش به پایان رسید.

در یک نقطه او او در بازدید از موزه بریتانیا بود، جایی که او عکسی را در اتاق نمایشگاه معبد پادشاهی جدید دید، پس از آن گریه کرد: "آنجا خانه من است!" اما "درختان کجا هستند؟ باغ ها کجا هستند؟» عکس معبد ستی یکم، پدر رامسس کبیر بود.

او در نهایت احساس کرد جایی است که به آن تعلق دارد و در سالن‌ها «در میان مردمانش» می‌دوید و پای مجسمه‌ها را می‌بوسید. پس از این سفر، او از هر فرصتی برای بازدید از اتاق‌های موزه بریتانیا استفاده کرد تا اینکه سرانجام با E. A. Wallis Budge آشنا شد که او را تشویق کرد که مطالعه هیروگلیف‌ها را دنبال کند.

در پانزده سالگی، او گفت که مومیایی از او بازدید کرده است. در آن زمان، او همچنین از راه رفتن در خواب و کابوس‌های شبانه رنج می‌برد، که باعث شد چندین بار در آسایشگاه زندانی شود، اما او به بازدید از موزه‌ها و مکان‌های باستان‌شناسی در سراسر بریتانیا ادامه داد.

پس از آن، اودانش آموز پاره وقت در مدرسه هنر پلیموث شد و در آنجا عضوی از یک گروه تئاتر شد که در مواردی نمایشنامه ای بر اساس داستان ایسیس و اوزیریس اجرا می کردند. او نقش ایسیس را بازی کرد و مرثیه مرگ ازیریس را بر اساس ترجمه اندرو لانگ خواند:

Sing we Osiris dead, lament the fallen head;

The light دنیا را ترک کرده است، جهان خاکستری است.

Athwart آسمان های پر ستاره شبکه تاریکی دروغ می گوید؛

بخوان ما اوزیریس، درگذشت.

ای اشک، ای ستاره ها ای آتش ها، ای نهرهای ریخته شده؛

گریه کنید ای فرزندان نیل، گریه کنید که پروردگار شما مرده است.

دوروتی و مصر

در 27 سالگی شروع به نوشتن مقالات و طراحی کاریکاتور در مجله روابط عمومی مصر کرد که نشان دهنده حمایت سیاسی او از مصر مستقل بود. سپس با شوهر آینده‌اش عمان عبدالمگوید که در آن زمان دانشجوی مصری بود آشنا شد و حتی پس از بازگشت او به مصر نیز به ارسال نامه برای او ادامه داد.

در نهایت به مصر مهاجرت کرد>

در سال 1931 سرانجام با درخواست امام عبدالمقید که معلم زبان انگلیسی شده بود از او خواست تا با او ازدواج کند، سرانجام تصمیم گرفت به مصر نقل مکان کند. به محض ورود به کشور، زمین را بوسید و اعلام کرد که برای ماندن به خانه آمده است.

اکنون به دوروتی که با خانواده شوهرش در قاهره زندگی می کند، لقب "بلبل" ​​(بلبل) داده شد. این زوج نام خود را ستی گذاشتند، به همین دلیل بودبا توجه به نام محبوب او "Omm Sety" (مترجم به مادر ستی).

در اوایل دهه 1950، افرادی که هنگام بازدید او از هرم سلسله پنجم یوناس در آنجا حضور داشتند، گزارش دادند که او پیشکشی آورده و بلند شد. کفش های او قبل از ورود او در این مدت نیز به گزارش تجسم ها و تجربیات خارج از بدن ادامه داد.

زندگی گذشته او به عنوان یک کشیش مصری باستان

دوروثی همچنان به گزارش شبانه- بازدیدهای زمانی از یک مظهر هور-را که طی یک دوره دوازده ماهه داستان زندگی قبلی خود را که در هفتاد صفحه با خط هیروگلیف نوشته بود به او گفت.

به گفته او، او یک زن جوانی به نام بنترشیت (چنگ شادی) در مصر باستان. او به عنوان فردی متواضع توصیف می شود که مادرش سبزی فروش بود و پدرش در زمان سلطنت ستی یکم (که بین سالهای 1290 قبل از میلاد تا 1279 قبل از میلاد حکومت کرد) سرباز بود.

زمانی که او سه ساله بود. در همان سنی که پس از سقوط ناگوارش در زندگی امروزی خود شروع به رفتار عجیب کرد، مادرش درگذشت و او را در معبد کوم السلطان گذاشتند زیرا پدرش نمی توانست به تنهایی به تربیت او ادامه دهد. 3>

در معبد، او به عنوان یک کاهن بزرگ شد. در سن دوازده سالگی، کاهن اعظم پیر به او این اختیار را داد که به دنیا برود یا در معبد بماند و یک باکره مقدس شود. او ماندن را انتخاب کرد.

یک روز از ستی بازدید کردمو با او صحبت کردند و آنها عاشق شدند. وقتی بنترشیت باردار شد، کاهن اعظم را از هویت پدر مطلع کرد، بنابراین به او گفت که مرتکب جنایت بزرگی علیه داعش شده است که مرگ محتمل ترین مجازات برای جنایت او خواهد بود. بنترشیت که تمایلی به مواجهه با رسوایی عمومی ستی نداشت، به جای محاکمه، خودکشی کرد.

دوروثی همچنین از رامزس دوم، پسر ستی اول صحبت کرد، که او را همیشه در نوجوانی می دید، مانند زمانی که بنترشیت برای اولین بار او را می شناخت. . او او را به عنوان "تهمت‌خورده‌ترین فرعون‌ها" توصیف کرد زیرا کتاب مقدس او را فرعونی ظالم توصیف می‌کند که پسران جوان را سلاخی می‌کرد.

زندگی شخصی و حرفه‌ای او

در سال 1935، دوروتی ادی از شوهرش جدا شد که او تصمیم گرفت به عراق برود تا شغل دیگری داشته باشد. پسرشان ستی پیش او ماند. دو سال بعد، او به خانه ای در نزلت السمان در نزدیکی اهرام جیزه نقل مکان کرد و در آنجا با باستان شناس مصری سلیم حسن که برای اداره آثار باستانی کار می کرد، ملاقات کرد. او او را به‌عنوان منشی و نقشه‌کش استخدام کرد و اولین کارمند زن این بخش شد.

باربارا اس. لسکو، مصرشناس آمریکایی، از دوروتی صحبت کرد و او را به عنوان «کمک بزرگی به دانشمندان مصری، به‌ویژه حسن و فخری، در اصلاحات» توصیف کرد. انگلیسی آنها و نوشتن مقالات انگلیسی زبان برای دیگران. بنابراین این زن انگلیسی با تحصیلات ضعیف در مصر به یک دختر درجه یک تبدیل شدنقشه کش و نویسنده ای پرکار و با استعداد که حتی به نام خود مقالات، مقالات، تک نگاری ها و کتاب هایی با طیف وسیع، هوشمندانه و مضمون تولید کرد. زمان. مشارکت های او در کارهای حسن او را چنان معروف کرد که پس از مرگش به استخدام احمد فخری درآمد و در حفاری هایش در داشور به او کمک کرد.

او کتاب های زیادی به تنهایی نوشت، از جمله: "رویایی از گذشته، «مسئله ای از نام ها»، «چاه ها و چشمه های معجزه آسای مصر»، «جلوگیری از کسوف»، «ابیدوس ام سیتی»، «ابیدوس: شهر مقدس مصر باستان»، «بقایایی از مصر باستان»، «فرعون: دموکرات یا مستبد».

ایمان او هرگز تزلزل نکرد

دوروثی به هدایای مکرر به خدایان مصر باستان ادامه داد و حتی شب را در کبیر سپری می کرد. اغلب اوقات هرم روستاییان محلی مرتباً درباره او غیبت می کردند زیرا او در ابوالهول بزرگ برای هوروس نماز شب می خواند و پیشکش می کرد. با این حال، روستاییان نیز به دلیل صداقت و پنهان نکردن ایمان واقعی خود به خدایان مصر مورد احترام روستاییان قرار گرفت. داشور در سال 1956 به پایان رسید، دوروتی بدون کار ماند. فخری با دانستن عشق او به پیشینیان، پیشنهاد کرد که برای اینکه بفهمد در مرحله بعد چه کاری باید انجام دهد، «از هرم بزرگ بالا برود. و وقتی بهبالا، فقط به سمت غرب بپیچید، خود را خطاب به پروردگارتان اوزیریس کنید و از او بپرسید «Quo vadis؟» که یک عبارت لاتین است به معنی «کجا می روی؟»

او همچنین به او پیشنهاد کار در قاهره داد. دفتر سوابق، یا می‌توانست به‌عنوان یک نقشه‌کش در ابیدوس موقعیتی با دستمزد ضعیف داشته باشد. البته او دومی را انتخاب کرد زیرا به گفته او، ستی اول این حرکت را تایید کرد. ظاهراً این آزمایشی بود که او باید از آن عبور می کرد و اگر پاکدامن بود، گناه باستانی بنتریشیت را خنثی می کرد.

اکنون اوم سیتی پنجاه و دو ساله به ابیدوس رفت و در آنجا ماند. در Arabet Abidos در کوه Pega-the-Gap. این کوه برای مصریان باستان مقدس بود که معتقد بودند به زندگی پس از مرگ منتهی می شود.

در اینجا بود که او در واقع نام خود را "ام سیتی" به دست آورد، عمدتاً به این دلیل که این یک رسم در میان مصریان در روستاها است. که یک زن باید به نام اولین فرزندش خوانده شود. که بنترشیت در اصل در آبیدوس زندگی می کرد و در معبد سیتی خدمت می کرد. این اولین بازدید دوروتی از منطقه ابیدوس نبود.

در یکی از سفرهای قبلی او به معبد سیتی، بازرس ارشد بخش آثار باستانی پس از شنیدن دانش معروفش از مصر باستان تصمیم گرفت او را آزمایش کند. زندگی او از او خواست تا بدون نگاه کردن به نقاشی های دیواری مشخصی را کاملاً بر اساس پیشین خود شناسایی کنددانش به عنوان یک کاهن معبد به‌طور شگفت‌انگیزی، او می‌توانست همه آنها را به درستی شناسایی کند، حتی اگر مکان‌های نقاشی هنوز در آن زمان منتشر نشده بود.

در دو سال آینده، دوروتی قطعاتی را از یک کاخ معبدی که اخیراً حفاری شده بود ترجمه کرد. کار او در مونوگراف ادورارد غزولی با عنوان «کاخ و مجلات متصل به معبد ستی اول در ابیدوس» گنجانده شد.

دوروثی معبد سیتی را مکانی برای آرامش و امنیت می‌دانست که در آنجا تحت مراقبت بود. چشمان خیرخواه خدایان مصر باستان او ادعا کرد که در زندگی گذشته‌اش به‌عنوان بنترشیت، معبد باغی داشت، جایی که او برای اولین بار با ستی یکم آشنا شده بود. در حالی که والدینش او را به عنوان یک دختر جوان باور نمی‌کردند، حفاری‌ها باغی را پیدا کرد که با توصیف او مطابقت داشت، زمانی که او در ابیدوس زندگی می‌کرد. 3>

او با حفظ ایمان مصر باستان، هر روز صبح و شب به معبد می رفت تا دعاهای آن روز را بخواند. در روز تولد اوزیریس و ایزیس، دوروتی پرهیز از غذای باستانی را مشاهده می‌کرد و پیشکش‌هایی از آبجو، شراب، نان و بیسکویت‌های چای را به کلیسای اوزیریس می‌آورد.

او همچنین مرثیه ایزیس را می‌خواند. و اوزیریس که در دوران جوانی یاد گرفت. او برای اثبات اینکه چقدر به این مکان عادت کرده بود، یکی از اتاق های معبد را به یک دفتر شخصی تبدیل کرد و حتی با کبری که به طور منظم به او غذا می داد دوست شد.

زندگی یک مصری باستان

دوروثی به توضیح چگونگی زندگی در تجسم قبلی خود ادامه داد. او ادعا کرد که صحنه های به تصویر کشیده شده بر روی دیوارهای معبد در ذهن مصریان باستان در دو سطح فعال بوده است. اولاً آنها اعمال را برای همیشه به نمایش گذاشتند.

به عنوان مثال، نقاشی فرعون که نان را به اوزیریس تقدیم می کند، تا زمانی که تصویر باقی می ماند، به اعمال او ادامه می داد. ثانیاً، اگر شخص در مقابل تصویر بایستد و نام خدا را بخواند، می‌توان تصویر را توسط روح خدا متحرک کرد. روستاییان معتقد بودند که خدایان باستانی می توانند به آنها کمک کنند تا باردار شوند. به گفته دوروتی «اگر آنها یک سال بدون بچه دار شدن از دست بدهند، همه جا می دوند - حتی پیش دکتر! و اگر کار نکرد، آنها انواع چیزهای دیگر را امتحان خواهند کرد.»

از جمله مراسمی که برای انجام این کار انجام دادند، نزدیک شدن به تصویر معبد داعش در ابیدوس، هاثور در دندرا، یا حضور در مقابل یک معبد بود. مجسمه Senwosret III در جنوب ابیدوس، یا مجسمه Taweret در موزه قاهره یا حتی اهرام در جیزه.

مردم حتی برای یافتن درمانی برای ناتوانی جنسی به او مراجعه می کردند. برای آرام کردن آنها، او مراسمی را بر اساس متون هرم انجام می داد. به نظر می رسید همیشه هم کار می کند.

او همچنان به ترسیم شباهت هایی بین مدرن ادامه داد




John Graves
John Graves
جرمی کروز یک مسافر، نویسنده و عکاس مشتاق است که اهل ونکوور کانادا است. جرمی با اشتیاق عمیق برای کاوش در فرهنگ‌های جدید و ملاقات با مردم از هر طبقه‌ای، ماجراجویی‌های متعددی را در سرتاسر جهان آغاز کرده است و تجربیات خود را از طریق داستان‌گویی جذاب و تصاویر بصری خیره‌کننده ثبت می‌کند.جرمی پس از تحصیل در رشته روزنامه نگاری و عکاسی در دانشگاه معتبر بریتیش کلمبیا، مهارت های خود را به عنوان یک نویسنده و داستان نویس تقویت کرد و به او این امکان را داد که خوانندگان را به قلب هر مقصدی که بازدید می کند منتقل کند. توانایی او در پیوند دادن روایت‌های تاریخ، فرهنگ و حکایات شخصی باعث شده تا او در وبلاگ تحسین‌شده‌اش، سفر در ایرلند، ایرلند شمالی و جهان با نام مستعار جان گریوز، طرفداران وفاداری داشته باشد.رابطه عاشقانه جرمی با ایرلند و ایرلند شمالی در طی یک سفر انفرادی کوله پشتی در جزیره زمرد آغاز شد، جایی که او بلافاصله مجذوب مناظر خیره کننده، شهرهای پر جنب و جوش و مردم خونگرم آن شد. قدردانی عمیق او از تاریخ غنی، فولکلور و موسیقی منطقه او را مجبور کرد بارها و بارها به کشور بازگردد و کاملاً خود را در فرهنگ ها و سنت های محلی غرق کند.جرمی از طریق وبلاگ خود نکات، توصیه ها و بینش های ارزشمندی را برای مسافرانی که به دنبال کشف مقاصد دلربا ایرلند و ایرلند شمالی هستند ارائه می دهد. این که آیا آن را کشف پنهان استسنگ‌های قیمتی در گالوی، ردیابی ردپای سلت‌های باستانی در گذرگاه غول‌ها، یا غوطه‌ور شدن در خیابان‌های شلوغ دوبلین، توجه دقیق جرمی به جزئیات تضمین می‌کند که خوانندگانش راهنمای سفر نهایی را در اختیار دارند.به عنوان یک جهانگرد با تجربه، ماجراهای جرمی فراتر از ایرلند و ایرلند شمالی است. از پیمودن خیابان‌های پرجنب‌وجوش توکیو تا کاوش در خرابه‌های باستانی ماچو پیچو، او در جستجوی تجربه‌های چشمگیر در سراسر جهان سنگ تمام گذاشته است. وبلاگ او به عنوان یک منبع ارزشمند برای مسافرانی است که به دنبال الهام گرفتن و توصیه های عملی برای سفرهای خود هستند، بدون توجه به مقصد.جرمی کروز، از طریق نثر جذاب و محتوای بصری فریبنده‌اش، از شما دعوت می‌کند تا در سفری متحول کننده در سراسر ایرلند، ایرلند شمالی و جهان به او بپیوندید. چه مسافری با صندلی راحتی باشید که در جستجوی ماجراجویی های جانشین هستید یا یک کاوشگر باتجربه که به دنبال مقصد بعدی خود هستید، وبلاگ او وعده می دهد که همراه مورد اعتماد شما باشد و شگفتی های جهان را به آستان شما برساند.