اساطیر ایرلندی: در بهترین افسانه ها و داستان های آن شیرجه بزنید

اساطیر ایرلندی: در بهترین افسانه ها و داستان های آن شیرجه بزنید
John Graves

فهرست مطالب

اسطوره شناسی مهم است. با وجود نادرست بودن - تا حدی نادرست -، در واقع بخش مهمی از هر فرهنگ در سراسر جهان است. بخش بزرگی از تاریخ، سنت ها و باورها را تشکیل می دهد. به عبارت دقیق‌تر، اسطوره‌شناسی به گروهی از افراد اطلاق می‌شود که باورها یا اسطوره‌های خاصی دارند. برخی از مردم اسطوره شناسی را با عنوان خداشناسی نیز یاد می کنند.

اسطوره‌ها ظاهراً داستان‌هایی از تاریخ و طبیعت می‌گویند. با این حال، احتمالاً دلیلی که برخی از مردم می گویند خداشناسی ممکن است این واقعیت باشد که اساطیر بیشتر در مورد خدایان است، اعم از اسطوره ای یا واقعی. همین امر در مورد اساطیر ایرلندی نیز صدق می کند. این اقیانوس عمیقی از داستان ها در مورد خدایان، تاریخ، آداب و رسوم و غیره ایرلند است. ترکیبی از سنت‌های جالب و آیین‌های مذهبی که محبوب‌ترین داستان‌های ایرلند را تشکیل می‌دهند. 4>

دوباره، اسطوره شناسی به چیزی اشاره دارد که هر گروه از مردم به آن اعتقاد داشتند. با این حال، اسطوره شناسی نیز مطالعه ای است که برخی افراد آن را دنبال می کنند. به عنوان مثال، افرادی که اساطیر ایرلندی را مطالعه می کنند، همه چیز را در مورد اعتقادات و آیین های ایرلندی های باستان می آموزند.

آلن داندز یک فولکلوریست بود. او کسی بود که بررسی اسطوره ها را به عنوان یک روایت مقدس تعریف کرد. داندز چنین معتقد بود زیرا اسطوره‌شناسی تکامل دقیق جهان و بشریت را به آنچه امروز تبدیل شده است، روایت می‌کند. به طور دقیق تر، داندز بیان کرد که آن روایات مقدس هستنددر برابر فوموریان ها و پادشاه آنها درگذشت. پادشاه فوموریان، بالور، قاتل نوادا بود. او چشمان فوق العاده قدرتمندی داشت که از آنها برای مسموم کردن پادشاه دیگر استفاده می کرد. برای انتقام، لوگ بالر را کشت، زیرا او قهرمان Tuatha De Danann بود. بنابراین، او سزاوار این بود که سلطنت نژاد خود را به دست گیرد، بنابراین خود پادشاه شد. اسطوره شناسی ایرلندی ادعا می کند که Tuatha de Danann در اصل به Sidhe - که به عنوان Shee تلفظ می شود - تعلق داشته است. جایی بود که پریان در آن زندگی می کردند. بنابراین، آنها برای همیشه ناپدید شدند. برعکس، آنها نمردند، اما در واقع در داستان های دیگر ظاهر شدند. آنها حتی گاهی در داستان هایی ظاهر می شدند که متعلق به دوره های مختلف بود. دنیایی متفاوت از دنیای آنها

ادبیات بیان می کند که آنها در میان مه پری پنهان شدند. این مه به عنوان یک شنل عمل می کرد که در آن هیچ کس نمی تواند آنها را هنگام عبور از کنار تپه های پری آنها، سیده، ببیند. چیزی که در واقع دلیل پنهان کردن و نمردن را ثابت می کند این است که آنها در بسیاری از داستان های مهم مهمان بودند. برای مثال، لوگ، قهرمان، به کوچولاین، قهرمان اولستر، به عنوان یک پدر الهی ظاهر شد. بالاتر و فراتر، موریگان، شخصیت تواتا دو دانان، به عنوان نمسیس به او ظاهر شد.

فوموریان ها

آنها نژاد ماوراء طبیعی دیگری هستند که در اساطیر ایرلندی وجود داشتند. داستان ها معمولاً آنها را به عنوان موجوداتی متخاصم نشان می دهند که در هر دو زندگی می کنندآب یا زیر زمین با این حال، ادبیات بعداً آنها را به عنوان موجودات غول پیکر و مهاجمان دریایی به تصویر کشید.

فوموریان ها از ابتدا وجود داشته اند. اولین مهاجران ایرلند در واقع دشمنان فوموریان بودند. آنها همچنین مخالفان Tuatha de Danann بودند که به نبرد علیه یکدیگر رفتند. با کمال تعجب، هر دو نژاد دشمن بودند، با این حال آنها روابط و ارتباطات مشترکی داشتند، و نام بردن از رابطه آنها با یکدیگر دشوار بود. در واقع، اعضای هر دو نژاد با یکدیگر ازدواج کردند و فرزندانی داشتند که متعلق به آن دو بودند. با این حال، آنها، بر خلاف نژاد همتای خود، قدرت تخریب و آسیب را ارائه کردند. آنها نمایشی ناب از مرگ، بدشکلی، هرج و مرج، تاریکی و کمبود بودند. بر اساس اساطیر ایرلندی، جای تعجب نیست که فوموریان ها دشمن بسیاری از مهاجران بودند. برخی منابع نشان می دهند که دلیلی در پس خصومت فوموریان وجود دارد. احتمالاً این واقعیت این بود که آنها از گروهی از خدایان صعود کردند که گروهی جدیدتر برای همیشه تبعید کردند. نژادی در اساطیر ایرلندی همیشه نظرات مخالفی در مورد آنها و معنای نام آنها وجود داشته است. نظرات ضد و نقیضی زیادی در اطراف وجود داشته استمعنی نام، فوموریان.

این نام دارای دو بخش مختلف است. بخش اول که Fo است تنها قسمتی است که محققان و محققان بر آن اتفاق نظر دارند. Fo یک کلمه ایرلندی قدیمی است که به معنای پایین، پایین یا زیر است. بحث اینجا پیش می‌آید، همه چیز در مورد قسمت دوم نام بود که «موریان» است. وقتی نوبت به توضیح قسمت دوم کلمه می‌رسید، پیشنهادات زیادی مطرح شده بود.

پیشنهادات نویسندگان و محققان ایرلندی
  • نویسندگان ایرلندی قرون وسطایی ادعا کردند که این کلمه از مور ایرلندی قدیمی به معنای دریا می آید. این نشان می دهد که اگر اولین پیشنهاد درست بود، کل کلمه به معنای "موجودات زیر دریا" بود. محققان بر اساس این پیشنهاد خاص توافقاتی را به اشتراک گذاشتند. به این دلیل که اساطیر ایرلندی همیشه آنها را به عنوان مهاجمان دریایی یا موجوداتی که در زیر دریا زندگی می کنند به تصویر می کشد.
  • پیشنهاد دوم بیان می کند که قسمت دوم کلمه از ایرلندی قدیم، mor گرفته شده است که به معنای بزرگ یا بزرگ است. بزرگ. این پیشنهاد به کل کلمه معنای جدیدی می دهد، که عبارت است از «عالم زیرین بزرگ» یا می تواند «غول های عالم اموات» باشد. سومین ادعا می کند که قسمت دوم کلمه از یک اصطلاح فرضی ایرلندی قدیمی آمده است. این اصطلاح ظاهراً به معنای دیو یا روح است. در نام موریگان و انگلیسی آن نیز یافت می شودمعادل کلمه مادیان است. متعاقباً، کل کلمه به معنای «شیاطین عالم اموات» خواهد بود. وقتی صحبت از توصیف نژادها و شخصیت ها می شود کمی گیج کننده است. کتاب گاو دان به قرن یازدهم باز می گردد. این شامل متنی است که توضیح مختصری از ظاهر فوموریان می دهد. این متن ادعا می کند که آنها سر بز و بدن انسان داشتند. منابع دیگر ادعا کردند که آنها فقط یک دست، یک پا و یک چشم داشتند.
  • برعکس، برخی از آنها ظاهر زیبایی داشتند، از جمله شخصیت Elatha، پدر Bres. او ظاهر جذابی داشت. منابع مختلف بیان کردند که آنها در واقع مردم آبزی بودند. آنها متعلق به دریا بودند.

    نبردهای بین فوموریان ها و نمدها

    اسطوره شناسی ایرلندی نبردهای زیادی را بین نژادهای خود روایت می کرد. این یکی نبرد مهم اساطیر ایرلندی بود. نمدها اجداد Tuatha de Danann بودند. آنها زمانی وارد ایرلند شدند که تقریباً خالی بود و بیشتر مردم آن مرده بودند. مرگ آنها به دلیل فوموریان ها بود، اما دیگران فقط به دلیل عوامل دیگر مردند.

    به هر حال، به محض ورود نمدها، فوموریان شروع به حمله به آنها کردند. آنها در چندین جنگ علیه یکدیگر شرکت کردند. بعداً نمدها موفق شدند آنها را شکست دهند و پادشاهانشان را نیز به نام سنگان وگان. با این حال، فوموریان ها جاودانه به نظر می رسیدند، زیرا دو رهبر دیگر ظاهر شدند، کاناند و مورک.

    پادشاه نمدها متأسفانه درگذشت. درست پس از آن، دو پادشاه فوموریان نمدها را به بردگی گرفتند. اما دیری نگذشت که پسر پادشاه فقید نمدز وارد تصویر شد. نام او فرگوس لثرگ بود. او ارتش بزرگی ساخت که در آن برج عظیم کاناند را نابود کرد.

    با این حال، مورک، دیگر پادشاه فوموریان، با ناوگان خود به نمدها حمله کرد. هر دو طرف شاهد تعداد زیادی تلفات بودند. تعدادی نجات یافتند، اما همه آنها موفق نشدند. دریا اکثر آنها را غرق کرد، اما برخی از نمدها جان سالم به در بردند و آنها به نقاط مختلف در سراسر جهان گریختند.

    طبق اساطیر ایرلندی، فوموریان ها همیشه خیانتکار بوده اند. آنها تقریباً با تمام نژادهای اساطیر ایرلندی وارد نبرد شدند. Tuatha De Danann جانشینان Nemeds بودند. آنها به ایرلند رسیدند و پس از نبرد Mag Tuired به قدرت رسیدند. نوادا پادشاه اولین تواتا دی دانان بود که وارد ایرلند شد. او در جریان نبرد آنها یک بازوی خود را از دست داد، بنابراین برس که نیمه فوموری و نیمه تواتا دی دانان بود، به جای آن سلطنت را دریافت کرد. تا حدی فوموریانبا این حال، به نظر می‌رسید که بخش فوموریان او تسلط پیدا کند، زیرا او به عنوان یک پادشاه، تواتا دو دانان را به بردگی گرفت. این بردگی بی توجهی به وظایف او به عنوان پادشاه بود. بنابراین، او اقتدار خود را از دست داد و نوادا دوباره به پادشاهی رسید و سعی کرد در برابر ظلم فوموریان مقاومت کند.

    برس از از دست دادن قدرت خود راضی نبود. او به پدرش کمک خواست، اما او به او توجهی نکرد. بنابراین، برس مجبور شد از بالور کمک بگیرد و آنها ارتشی را علیه Tuatha De Danann تشکیل دادند.

    ارتباط پیچیده بین دو نژاد

    قبلاً اشاره کردیم که این دو نژاد یک رابطه مبهم دارند. در واقع، افراد از هر دو نژاد ازدواج کردند و با هم صاحب فرزند شدند. شواهد واضح است زیرا خود برس نتیجه چنین ازدواج های مختلط بوده است. با بازگشت به جنگی که آنها آماده کردند، لوگ قهرمان Tuatha De Danann بود. او تصمیم گرفت ارتش را در این نبرد رهبری کند و او کسی بود که بالور را کشت.

    به نظر می رسد اسطوره ایرلندی پر از شگفتی است، زیرا لوگ نوه خود بالور بود. در اساطیر ایرلندی، بالور از طریق یک پیشگویی می دانست که توسط نوه اش خواهد مرد. بنابراین، بالور مجبور شد دخترش اتنیو را در یک برج شیشه‌ای حبس کند تا هرگز با مردی ملاقات نکند و باردار نشود.

    این پیچ و تاب زمانی اتفاق افتاد که بالور یک گاو جادویی را از سیان دزدید. این زمانی بود که سیان تصمیم گرفت وارد برج شود و دختر بالور را اغوا کند. وقتی دومی اتفاق افتاد، اتنیو به دنیا آوردسه بچه. با این حال، بالور به خادمان خود دستور داد که همه آنها را غرق کنند. دو نفر از آنها غرق شدند و به اولین مهرهای ایرلند تبدیل شدند، اما یک دروئیس فرزند سوم را نجات داد. آن یک بچه لوگ بود. Tuatha De Danann او را گرفتند و در تمام دوران بزرگسالی او را پرورش دادند. علاوه بر این، خدای جنگ، نیت، اجداد این دو نژاد بود. نوادا به او اجازه دسترسی به دربار و همچنین فرماندهی ارتش را داد. او ارتش Tuatha De Danann را رهبری کرد و از طرف دیگر Balor ارتش او را رهبری کرد. بالور موفق شد نوادا را در طول نبرد با چشمان سمی خود بکشد. لوگ با کشتن بالور، پدربزرگ خودش، انتقام گرفت. لوگ موفق شد ارتش فوموریان ها را شکست دهد و پادشاه آنها را بکشد. پس از آن، آنها برای همیشه به دریا و زیرزمین بازگشتند.

    Gaels

    Gaels نژاد دیگری است که اساطیر ایرلندی همواره در افسانه ها و داستان های خود از آن یاد می کند. . برخی منابع ادعا می کنند که گائل ها در اصل از آسیای مرکزی آمده اند که قرن ها پیش وارد اروپای قدیم شده اند. آن مردم، گائل‌ها، به ایرلند رفتند و مانند هر نژاد دیگری، وارد نبرد با یک نژاد حریف شدند. این بار گائل ها مقابل تواتا دی دانان بودند.

    نبرد جادوگری بود و ایرلند در آن زمان الهه سرزمین، اریو را می پرستید. آن الهه قول داده بودگائل ها مالک سرزمین ایرلند هستند تا زمانی که به ستایش او ادامه دهند. آن زمان بود که Tuatha De Danann برای همیشه به زیرزمین رفت. دو نژاد بر سر تقسیم زمین بین هر دو به توافق رسیدند. Tuatha De Danann پذیرفتند که جهان پایین را بگیرند در حالی که گائل ها جهان بالا را گرفتند و پس از آن مدت زیادی بر ایرلند حکومت کردند.

    Milesians

    از اساطیر ایرلندی اقیانوسی از داستان های جالب است، همه چیز می تواند بسیار گیج کننده شود. Milesians نیز نژادی است که اساطیر ایرلندی بیش از چند بار به آن اشاره کرده است. طبق اساطیر ایرلندی، آنها جانشینان گائل ها هستند. میلزی ها آخرین نژادی بودند که در ایرلند ساکن شدند. آنها برای مدت طولانی اینطور باقی ماندند. در واقع، آنها کسانی هستند که نماینده مردم ایرلند هستند.

    اساطیر ایرلندی همچنین ادعا می کند که میلزی ها در اصل گائل هایی بودند که از طریق دریا به ایرلند رسیدند. قبل از رسیدن به ایرلند، آنها در هیسپانیا ساکن بودند. آنها پس از قرن ها پرسه زدن در زمین در آنجا ساکن شدند. باز هم آنها کسانی بودند که با Tuatha De Danann موافقت کردند که در دنیای زیرین ایرلند ساکن شوند در حالی که آنها در جهان بالا ساکن هستند>

    این یکی از میلزی ها یا گائل ها در آن زمان بود. او به همراه گروهی از مردان به ایرلند رفت و در آن زمان با سه پادشاه ایرلند ملاقات کرد. آنها مک چکت، مک گرین ومک کویل. همه آنها اعضای Tuatha De Danann بودند. آنها همچنین حاکم ایرلند بودند.

    مهاجمان ناشناخته ایث را سلاخی می کنند و افرادش را برای بازگشت به جایی که از آنجا آمده بودند اسکورت می کنند. پس از آن ماجرا، پسران برادر ایث می خواستند انتقام مرگ عموی خود را بگیرند. در نتیجه، آنها به سرزمین های ایرلند حمله کردند و برای تصرف آن جنگیدند. آنها به نبرد با ساکنان ایرلند، که در آن زمان Tuatha De Danann بودند، رفتند. آنها می خواستند پایتخت سلطنتی خود را به نام تارا بسازند.

    نامگذاری پایتخت سلطنتی آنها

    تارا نامی بود که میلزیان برای زمینی که در اختیار داشتند انتخاب کردند. با این حال، در راه خود به سرزمین خود، آنها با سه زن به نام های فودلا، اریو و بانبا آشنا شدند. آنها همسران سه پادشاه ایرلند بودند. علاوه بر این، اساطیر ایرلندی ادعا می کرد که آنها سه الهه زمین هستند.

    هر یک از آن زنان میلزی ها را متقاعد کردند که اگر می خواهند ثروت خوبی داشته باشند، این سرزمین را به نام خود نامگذاری کنند. آمرگین، یکی از میلزی ها، با خانم ها اختلافی نداشت. در واقع، به نظر می‌رسید که او به آنچه الهه‌ها ادعا می‌کردند اعتقاد داشت.

    با رسیدن به پایتخت سلطنتی

    وقتی میلزی‌ها به تارا رسیدند، آنها با سه پادشاهی ملاقات کرد که از اشتراک در پادشاهی سرزمین خودداری کردند و از میلزی ها یا گائل ها خواستند تا 9 موج از سرزمین دور بمانند. میلزی ها موافقت کردند وآنها حمل کردند. با این حال، Tuatha De Danann می خواست مطمئن شود که آنها به خشکی برنخواهند گشت.

    بعد از آن طوفان به راه انداختند، بنابراین تا حد امکان از زمین دور می مانند. با این حال آمرگین توانست طوفان را متوقف کند و به سرزمین بازگشت. این زمانی بود که دو طرف تصمیم گرفتند زمین را بین هر دو تقسیم کنند.

    همچنین ببینید: روزتا استون: سوالات متداول درباره مصنوع مشهور مصری

    مهم ترین داستان ها در اساطیر ایرلندی

    در نهایت، اسطوره ها همه چیز درباره افسانه ها و افسانه ها است. داستان. به‌طور دقیق‌تر، به نظر می‌رسد داستان‌ها و اسطوره‌های افسانه‌ای چیزی است که مردم بیشتر از همه از آن لذت می‌برند. برخی از آنها واقعی بودند در حالی که داستان های دیگر فقط تولید برخی از نویسندگان خلاق بود. با این حال، اسطوره‌شناسی نقش مهمی در شکل‌گیری طرز تفکر و رفتار مردم دارد. از آنجایی که به خدایان و الهه‌ها نیز بسیار مرتبط است، می‌تواند بر آنچه مردم به آن اعتقاد دارند آسیب وارد کند. . اساطیر ایرلندی نیز از این قاعده مستثنی نیست. فرهنگ ایرلند از طرق مختلف با داستان هایی که مردم تا به امروز به روایت آن ادامه می دهند، تأثیر گذاشت.

    برخی از آن داستان های ایرلندی اتفاقاً در سراسر جهان و نه تنها در ایرلند محبوب هستند. ظاهراً اساطیر ایرلندی کاملاً جذاب است که علاقه کل جهان را برانگیخته است. این داستان ها شامل تراژدی فرزندان لیر و لپرکان ها می شود. آن دو داستان همراه باتعریف مستقیمی از نحوه نگرش جهان به فرهنگ ها. اسطوره‌شناسی جنبه‌های مختلف جهان و همچنین اعمال اجتماعی و روان‌شناختی را تبیین می‌کند.

    از سوی دیگر، یک محقق زمانی اسطوره‌شناسی را ارائه ایده‌ها در قالب روایی توصیف می‌کند در حالی که دیگران به اسطوره‌شناسی به گونه‌ای متفاوت اشاره می‌کنند. بنابراین، کلمه اسطوره در واقع بسته به دیدگاه و فرهنگ شما می تواند به معانی مختلفی اشاره کند. با این وجود، نحوه تعریف شما از اساطیر، اهمیت آن را در قصه‌گویی و بازگشایی تاریخ فرهنگ‌ها تغییر نمی‌دهد. اسطوره ها و افسانه ها با این حال، ایرلند یکی از محبوب ترین کشورها در مورد آن بخش است. اساطیر ایرلندی همیشه یک اسطوره جالب بوده است. این پر از داستان های محبوب و داستان های باستانی است که مردم در سراسر جهان هنوز هم تا به امروز روایت می کنند. جالب اینجاست که اساطیر ایرلندی نیز شامل چهار چرخه مختلف است. این چرخه ها عبارتند از چرخه اساطیر، چرخه فنیان، چرخه پادشاهان یا چرخه تاریخی، و چرخه اولستر.

    هر چرخه از آنها طیف وسیعی از شخصیت ها و داستان ها را در بر می گیرد. علاوه بر این، هر چرخه ای از آنها موضوع خاصی دارد. به اعصار مختلف نیز اشاره دارند; هر چرخه شامل شخصیت ها و داستان های یک دوره خاص است. به زودی، به جزئیات دقیق هر چرخه خواهیم رسید و در مورد آن اطلاعات خواهیم گرفتبسیاری دیگر معیاری در اساطیر ایرلندی بوده اند. اگر می‌خواهید درباره افسانه‌های برتر اساطیر ایرلندی بدانید، به خواندن ادامه دهید.

    مردم ایرلند باستان به چیزهای جادوگری و قدرت جادو اعتقاد داشتند. به نظر می رسد باورهای آنها بر افسانه ها و افسانه هایی که مردم دنیای مدرن نقل می کنند تأثیر گذاشته است. حتی اگر از اساطیر ایرلندی بی اطلاع باشید، ممکن است با داستانی برخورد کنید که در مورد آن شنیده اید.

    تراژدی فرزندان لیر

    فرزندان لیر: اساطیر ایرلندی

    فرزندان لیر یکی از محبوب ترین داستان های اساطیر ایرلندی است. بیشتر، اگر نه همه، جهان حداقل با یک نسخه از آن داستان مواجه شده اند. حتی بچه ها هم در مورد آن می دانند، اگرچه بسیار غم انگیز و غم انگیز است. بچه های لیر بیش از یک نسخه دارد. تفاوت ها معمولا در پایان نهفته است نه در طرح.

    هر افسانه اساطیر ایرلندی دارای یک سری شخصیت های برجسته است. ما بر روی تصویر هر شخصیت و نقش آن در اساطیر ایرلندی تاکید خواهیم کرد. جالب اینجاست که به نظر می رسد هر شخصیت در افسانه های ایرلندی با شخصیت های داستان ها و افسانه های مختلف رابطه مشترکی دارد. این باعث می شود که همه چیز جالب به نظر برسد، اما گاهی اوقات می تواند منجر به درک نادرست و سردرگمی شود.

    داستان اصلی فرزندان لیر

    داستان حول محور چهار کودک می چرخد. آنها فرزندان لیر بودندکه با دختر پادشاه ازدواج کردند و آن چهار بچه زیبا را باردار شدند. شاه بهترین لحظات را با خانواده اش سپری کرد. خوشحالی آنها به محض اینکه مادر به شدت مریض شد و مرد.

    غم و اندوه قلعه ای را که در آن زندگی می کردند فرا گرفت. پدربزرگ این بچه ها، بدب دیرگ، به خاطر از دست دادن دخترش و افسردگی ای که آن ها را پشت سر گذاشتند، ناراحت بود. بدین ترتیب او دختر دومش آئویفه را برای ازدواج به لیر پیشنهاد داد. او فکر می کرد که ازدواج باعث می شود حال لیر بهتر شود و بچه ها مادری داشته باشند که از آنها مراقبت کند. لیر پیشنهاد پادشاه را پذیرفت و بلافاصله با آئویفه ازدواج کرد.

    اوایل کار عالی بود و بچه ها خوشحال بودند. با این حال، شادی با نقشه Aoife برای دور کردن پادشاه از فرزندان به پایان رسید. او به عشق و زمانی که او به بچه ها می داد حسادت می کرد. او ابتدا به یکی از خدمتکارانش دستور داد تا آنها را بکشد، اما او نپذیرفت. بنابراین، Aoife تصمیم گرفت کنترل امور را در دست بگیرد.

    Aoife چهار کودک را به دریاچه ای برد که در آنجا اوقات خوبی را سپری کردند. به محض اینکه از دریاچه خارج شدند، او آنها را نفرین کرد و آنها تبدیل به قو شدند. این طلسم سیصد سال طول خواهد کشید و هر قرن را در دریاچه ای متفاوت می گذرانند. داستان فرزندان لیر بیش از چند شخصیت داشت که در اساطیر ایرلندی نقش داشتند. بالاتر و فراتر از همهاز شخصیت ها متعلق به Tuatha de Danann بود. ممکن است برخی از شخصیت ها در داستان فرعی به نظر برسند. ثانویه از نظر سنگین نبودن در مورد طرح داستان. با این حال، آنها با خدایان و دیگر شخصیت هایی که در اساطیر ایرلندی برجسته بودند، ارتباط مشترک دارند.

    شخصیت هایی که در داستان بچه های لیر ظاهر شدند Bodb Dearg، Lir و Aoife بودند. شخصیت هایی که با آنها مرتبط هستند به زودی ذکر خواهد شد.

    1. شاه لیر

    خب، او در واقع یک پادشاه نبود، اما به نامزدهای سلطنت رسید. این نامزدی درست پس از پیروزی Tuatha De Danann در یک نبرد بود. لیر معتقد بود که باید پادشاه Tuatha De Danann می بود. با این حال، بودب دیرگ بود که سلطنت را به دست گرفت. لیر به خاطر از دست دادن فرصت پادشاه شدن بسیار ناامید شد. بدب عزیز فردی دلسوز بود. او به غم و اندوه لیر پی برد. بنابراین تصمیم گرفت با پیشنهاد ازدواج دختر بزرگش، او را جبران کند.

    Lir و Aoibh ازدواج کردند و صاحب چهار فرزند زیبا شدند. بر اساس داستان، لیر پدری دلسوز بود که تمام زندگی خود را وقف فرزندان خود کرد. او همیشه وقت خود را به آنها اختصاص می داد و باعث حسادت همسر دومش می شد. حتی پس از تبدیل شدن بچه ها به قو، لیر در کنار دریاچه ای که در آن شنا می کردند زندگی می کرد.

    لیر در اساطیر ایرلندی

    بر اساس اسطوره ها، لیر همیشه دارای یکاتصال به تپه میدان سفید در موارد دیگر، مردم ایرلند باستان او را شخصیتی الهی می‌دانستند. دلیل آن این بود که لیر پسر منانان، خدای دریا بود. با این حال، برخی منابع ادعا می کنند که لیر خود خدای دریا بوده است.

    منانان، خدای دریا، معمولاً به عنوان Manannan Mac Lir شناخته می شد. معادل انگلیسی "Mac Lir" در واقع "پسر خدا" است. به همین دلیل است که همیشه با آن دو نام سردرگمی وجود داشته است. علیرغم اهمیت منانان، او به ندرت در هیچ یک از داستان ها ظاهر شد. با این حال، این هرگز مفهوم او را در افسانه ها و داستان های ایرلندی تغییر نداد.

    یک خوک و یک اسب

    طبق اساطیر ایرلندی، مانانان موجوداتی داشت که دارای قدرت های ماوراء طبیعی بودند. این حیوانات شامل یک خوک و همچنین یک اسب هستند. خوک گوشتی داشت که هر روز دوباره تولید می شد و غذای کافی برای جشن ها و اعیاد فراهم می کرد. نام اسب انبار یال روان بود. این به این دلیل است که می‌توانست به راحتی روی آب راه برود.

    اشیاء جادویی

    خدای دریا چندین اشیاء و وسایل جادویی داشت. به همان اندازه که می‌توانست جالب باشد، آن اشیاء طرح‌های بزرگی از داستان‌های اساطیر ایرلندی ایجاد کردند. یکی از اقلام برجسته جام جادویی حقیقت بود که Cormac Mac Airt، پسر هنر، دریافت کرد. شی دیگر درخشان بودقایق که به تنهایی حرکت کرد. تنها چیزی که برای حرکت نیاز داشت امواج بود. نام قایق موج روب بود.

    بالاتر و فراتر از آن، اقلام شامل یک شمشیر بودند. Fragarach نام آن بود و به معنای پاسخ دهنده بود. نام شمشیر به دلیل توانایی آن در وادار کردن هدف خود به پاسخ صادقانه به هر سؤال مطرح شده بود. همچنین توانایی نفوذ به زره های فولادی را داشت. آن اشیاء همچنین شامل یک شنل نامرئی و یک کلاه ایمنی شعله ور است.

    2. بدب عزیز

    بدب عزیز یکی دیگر از شخصیت های شاخص داستان بچه های لیر بود. او بود که به جای لیر سلطنت کرد و طبق اساطیر ایرلندی; او پادشاهی بود که مردم او را می پرستیدند. بدب عزیز آدم مدبر بود. مردم برای حل مشکلات خود به او مراجعه کردند.

    وقتی او پادشاه تواتا دو دانان شد، از ناامیدی لیر برای انتخاب نشدن مطلع شد. در نتیجه او می خواست با دادن یکی از دختران گرانقدرش او را جبران کند. بدب عزیز دختر بزرگش را برای ازدواج لیر پیشنهاد داد و صاحب چهار فرزند زیبای خود شدند. نقش او در داستان به همان اندازه که او بود عالی بود. او به عنوان فردی با ملاحظه، دختر دیگر را پیشکش کرد. آئویفه، وقتی عائبه از دنیا رفت. او می‌خواست لیر و بچه‌ها دوباره خوشحال شوند و مادری داشته باشند که از آنها مراقبت کند.

    او علی‌رغم اینکه پدری دلسوز بود، مردی عادل هم بود. به محض اینکه از چه چیزی مطلع شدآئویفه با بچه ها کرد، او را برای ابد به شیطان تبدیل کرد. او همچنین او را به دنیای ماوراء تبعید کرد، جایی که هرگز نمی توانست برگردد. توجه بودب به پیوستن به لیر با ماندن در کنار دریاچه گسترش یافت، زمانی که بچه ها تبدیل به قو شدند و این طلسم غیرقابل برگشت بود. او عاشق گوش دادن به صدای بچه‌ها، به‌عنوان قو، هنگام آواز خواندن بود.

    ارتباط Bodb Dearg با خدایان دیگر

    Bodb Dearg یک شخصیت قابل توجه در اساطیر ایرلندی بود. بچه های لیر تنها داستانی نبود که بودب عزیز در آن ظاهر شد. او همچنین در افسانه های برجسته ایرلندی ظاهر شد و با دیگر خدایان اساطیر ایرلندی روابط مشترک داشت.

    Bodb Dearg و Angus Og ارتباط داشتند. علاوه بر این، انگوس اوگ یک خدا بود و او پسر دو شخصیت الهی نیز بود. پدرش دغدا، شخصیت بزرگ پدر-خدا، و مادرش بیون، الهه رودخانه بوین بود. درخشش بودب دیرگ در بیشتر داستان هایی که در آنها ظاهر می شد آشکار بود. او همیشه کسی بود که برای هر مشکلی راه‌حل می‌داد.

    در داستانی درباره خدا، آئونگوس، بدب دیرگ بود که داغدا، پدر آنگوس، از او کمک خواست. آنگوس زنی را در خواب دید و به طور مرموزی عاشق او شد. این شکل عجیب و غریب از عشق داغدا را متحیر کرد، بنابراین او از بودب عزیز خواست که به او کمک کند.

    در نتیجه بودب شروع به بازرسی و جستجوی آن زن زیبا کردکه انگوس عاشقش شد و موفق شد او را پیدا کند. آن زن کائر بود. یک قو که پدرش او را به عنوان دوشیزه نگه داشته است. آنگوس از یافتن زن رویاهای خود بسیار خوشحال شد. او آشکارا عشق خود را به او ابراز کرد و مجبور شد به یک قو تبدیل شود، بنابراین آنها همیشه با خوشحالی زندگی می کنند.

    3. Aoife

    Aoife مطمئنا نقش بزرگی در طرح داستان ایفا کرد. در واقع، او شخصیتی پویا بود، زیرا او دلیل تمام تراژدی داستان بود. او دختر عئویب و همسر دوم لیر بود. پس از فوت خواهرش با او ازدواج کرد.

    بدیهی است که او به اندازه خواهرش دوست داشتنی نبود. Aoife نماد حسادت و بی اعتمادی بود. او به فرزندان ناتنی‌اش خیانت کرد تا توجه بی‌نظیر لیر را به خود جلب کند، اما همه چیز به نفع او پیش نرفت. با این حال، در طول طرح داستان، ممکن است متوجه شوید که Aoife برای کاری که انجام داده بود، احساس پشیمانی داشت.

    با این حال، حتی پشیمانی او نیز نتوانست طلسم را برگرداند و کودکان مجبور شدند 900 سال را به عنوان قو سپری کنند. در نهایت، آئویفه زمانی که پدرش او را به یک شیطان تبدیل کرد و او را تبعید کرد، کارمای خود را دریافت کرد.

    برای دریافت بینش بیشتر در مورد اینکه آئویفه کیست، Bodb Dearg در واقع پدر واقعی او نبود. در واقع او دختر ایلیل از آران بود. از طرفی بودب عزیز هم او و هم خواهرش را بزرگ کرد و آنها را پرورش داد. بر اساس داستان های دیگر در اساطیر ایرلندی، Aoifeیک زن جنگجو نیز بود. او با وجود حسادت زن قدرتی بود

    ائلیل آران

    خب ظاهرا ایلیل از شخصیت های بچه های لیر نبود. با این حال نام او را در بخش Aoife ذکر کردیم. و از آنجایی که او یکی از شخصیت های برجسته در اساطیر ایرلندی بود، نامش قابل ذکر بود. فراتر و فراتر از آن، آیلیل ارتباط زیادی با شخصیت های فرزندان لیر داشت. در ابتدا، قبل از ارتباط او با دیگر شخصیت‌های اساطیر ایرلندی، مختصری در مورد اینکه آییل چه کسی بود، ارائه می‌کنیم.

    آیلیل یکی از قهرمانان اساطیر ایرلندی بود. او در یکی از قصه هایی بود که ملکه میذبه در آن ظاهر شد. آن ملکه چندین بار از ازدواج لذت می برد که حتی شوهر سوم را هم کنار گذاشت، بنابراین او می تواند با ایلیل ازدواج کند. چیزی که ملکه بیشتر از همه در مورد ایلیل دوست داشت قهرمان نبودن بود. او دوست داشت که او آن نوع حسود نیست. دلیل آن عشق ملکه به داشتن روابط با مردان دیگر حتی زمانی که ازدواج کرده بود بود.

    ملکه با پادشاه اولستر، Fearghus MacRioch رابطه نامشروع داشت. به طور غیرمنتظره‌ای، حسادت ایلیل قوی‌تر از اراده او بود و مردی را که همسرش با او خیانت می‌کرد، به قتل رساند. متأسفانه، ملکه به کسی دستور داد تا شوهرش را به عنوان مجازات کاری که انجام داد، بکشد.

    ارتباط ایلیل با شخصیت های دیگر

    آیلیل در واقع پدر واقعی Aoibh بود وآئویفه، دو زن لیر. او همچنین دوست خوبی برای بودب عزیز بود. او کسی بود که در جریان تحقیقاتش در پرونده انگوس که عاشق زنی رویاهایش شد به بُدب کمک کرد. طبق داستان های ذکر شده ایلیل، او به خاطر همسرش درگذشت. بنابراین، شاید به همین دلیل بود که بدب عزیز مجبور شد دو دختر، Aoibh و Aoife را بگیرد و آنها را مانند خود بزرگ کند.

    این تنها پیشنهادی است که با داستان هایی که درباره ایلیل ذکر کردیم، مطابقت دارد. اما علت تربیت دو دختر بدب عزیز در داستان بچه های لیر مشخص نبود. با این حال، در اساطیر ایرلندی، ممکن است دلیلی پشت آن وجود داشته باشد که داستان‌های دیگر فاش کرده باشند.

    فین مکول و کاوزوی غول پیکر

    یکی دیگر از داستان‌های محبوب در اساطیر ایرلندی داستان فین مک کول و گذرگاه غول پیکر بود. در اساطیر ایرلندی، فین مک کول یک جنگجو بود. علاوه بر این، اساطیر اسکاتلند نیز او را به عنوان یک جنگجو در داستان های خود گنجانده است. گاهی اوقات، ایرلندی های قدیمی بیان می کنند که نام فین گاهی اوقات می تواند فیون مک کومهال باشد. تمام داستان هایی که شامل فین مک کول می شود در واقع بخشی از چرخه Fenian بود. چرخه ای که دنیای قهرمانان و جنگجویان را تداعی می کرد.

    داستان اصلی

    فین مک کول موجودی عظیم بود که حدود 55 فوت قد داشت. طبق اساطیر ایرلندی، فین مک کول سازنده گذرگاه غول پیکر بود. یک مسیر محبوب در ایرلند کهآن را به اسکاتلند متصل می کند. این مسیر در ساحل Antrim قرار دارد. داستان او در میان بسیاری از نسل ها و در فرهنگ های مختلف از جمله ایرلند و اسکاتلند محبوبیت داشت.

    ظاهراً فین با همسرش اوناگ زندگی می کرد و آنها زندگی شادی داشتند. به زودی، فین مک کول از رقیب اسکاتلندی خود، بناندونر آگاه شد و شروع به ناامیدی کرد. فین مک کول به دلیل توهین مداوم بناندونر به او شروع به از دست دادن عصبانیت خود کرد. در نتیجه، او سعی کرد یک گل غول پیکر را به سوی او پرتاب کند. با این حال، در دریا فرود آمد، زیرا بناندونر در آن سوی دریای ایرلند زندگی می کرد. پس از آن، فین مسیر غول پیکر را ساخت تا بتواند به بناندونر برسد و به درستی با یکدیگر مبارزه کند.

    اندازه غول پیکر رقیب اسکاتلندی

    بعد از ساخت گذرگاه، فین آماده بود تا به سمت دیگر برود. اما، به محض اینکه به طرف دیگر نزدیک شد، متوجه اندازه غول پیکر بنادونر شد، بنابراین به خانه برگشت. او یکی از چکمه‌های غول‌پیکر خود را هنگام فرار گم کرد و به همین دلیل است که مردم بر این باورند که هنوز در جایی که سقوط کرده وجود دارد.

    او پس از رسیدن به زادگاهش، اندازه‌ی بناندونر را به همسرش گفت و از او خواست تا به او کمک کند تا پنهان شود. او می خواست در جایی پنهان شود که شانس یافتن او برای بناندونر واقعاً سخت بود. همسر روشنفکر او به او پیشنهاد کرد که به عنوان یک کودک مبدل شود و بناندونر دنبال او نرود.

    این طرح برای بناندونر واقعاً عالی بودداستان ها و شخصیت هایی که در اختیار دارند. در بالا و بالاتر، ما شما را با محبوب ترین داستان ها، جنگجویان، نژادها و خدایان اساطیر ایرلندی آشنا می کنیم.

    قبل از پرداختن به جزئیات بیشتر، مهم است بدانید که این چرخه ها به خود اسطوره تعلق نداشتند. در واقع، آنها روش هایی بودند که محققان و فولکلور شناسان برای آسان کردن تجزیه و تحلیل هر دوره استفاده می کردند. بنابراین، آنها مجبور شدند شخصیت ها و داستان ها را به چهار بخش مختلف تقسیم کنند.

    چرخه اساطیری

    چرخه اساطیری اولین چرخه در چرخه های ایرلندی است. اسطوره شناسی. این چرخه بخشی است که حول داستان های خدایان و اسطوره های دیگر می چرخد. این قطعا یک چرخه اصلی است، زیرا مجموعه گسترده ای از افسانه ها و داستان های مهم را در بر می گیرد. به طور خاص، چرخه اساطیر شامل تمام داستان هایی است که ظاهراً توسط Tuatha De Danann گفته شده است. دومی نژادی در ایرلندی‌های باستان بود که بیشتر داستان‌های این چرخه را تشکیل می‌داد - بعداً به جزئیات بیشتری در مورد آنها خواهیم پرداخت.

    با بازگشت به چرخه اسطوره‌شناسی، شخصیت‌های این چرخه عبارت بودند از پیش از این خدایان که مردم ایرلند باستان به آنها اعتقاد داشتند. این دوره که در آن چرخه تنظیم می شود متعلق به زمانی است که مسیحیت برای مدت طولانی وارد ایرلند نشده بود. با این حال، به گفته برخی از محققان، همه آن باورهایی که با خدایان ارتباط داشتند، آنطور که به تصویر کشیده شده بودند، نبودند.

    آن علما در واقع معتقدندفکر کرد تختی که دیده متعلق به کودکی است که خوابیده است. دومی لرزه بر ستون فقراتش انداخت زیرا فکر می کرد که والدین کودکی با این اندازه باید فوق العاده بزرگ باشند. بنابراین، او برای همیشه فرار کرد.

    داستان های دیگر درباره فین مک کول

    اسطوره شناسی ایرلندی ادعا می کند که فین مک کول رهبر Fianna شد. پس از مرگ پدرش فین در واقع بعد از اینکه آیلن مک میدگنا، یک گابلین را سرنگون کرد، رهبری به او اعطا شد. کشتن آن جن باعث نجات مردمی شد که در تپه تارا زندگی می کردند.

    گوبلین با نواختن چنگ خود مردم تپه را دستکاری می کرد. موسیقی او به قدری جذاب بود که رزمندگان را درمانده و ناکارآمد می گذاشت. از سوی دیگر، فین مک کول تنها کسی بود که در برابر موسیقی چنگ گابلین مصونیت داشت.

    همچنین ببینید: ابیدوس: شهر مردگان در قلب مصر

    رابطه فین مک کول و دیگر شخصیت های اساطیر ایرلندی 4>

    فین مک کول در واقع پسر مک کول یا کومهال و پدر اویسین بود. هر دوی آنها نقش مهمی در داستان های اساطیر ایرلندی داشتند. با شروع پدر فین، او رهبر Fianna بود، گروهی از جنگجویان که برای شکار در طبیعت زندگی می کردند. بعداً خود فین بعد از پدرش رهبری Fianna را بر عهده گرفت.

    در واقع، فین پسر کومهال و میرن، دختر دروید تادگ مک نوادات بود. پدر و مادرش عاشق یکدیگر شدند، اما عاشق مویرنپدر از کامهال امتناع کرد، بنابراین آنها مجبور شدند با هم فرار کنند. پادشاه اعظم از اتفاقی که در مورد دختر تادگ افتاد مطلع شد و تصمیم گرفت با شروع نبرد علیه کومهال به او کمک کند. Cumhall از این نبرد جان سالم به در برد، اما به نظر می رسید که او دشمنان بیشتری دارد.

    Cumhall وارد نبردی با Goll mac Morna شد. این نبرد Cnucha بود و گول آن را شروع کرد، زیرا او می‌خواست کومهال را بکشد و رهبری Fianna را بر عهده بگیرد. متأسفانه، گول در واقع موفق شده بود فین را بکشد، زیرا فکر می کرد که رهبری از اوست. با این حال، در کمال تعجب گول، مویرن از فین مک کومهال باردار بود و رهبری منتظر او بودند. سالها بعد، فین رهبر فیانا شد و برادر کومهال، کریمال، تمام راه از او حمایت کرد.

    داستان تیر نا نوگ (سرزمین جوان)

    Tir na nOg یک داستان ماجراجویی در اساطیر ایرلندی است که در آن اویسین قهرمان اصلی آن بود. کسی که در طرح این داستان در کنار اویسین نقش آفرینی کرد، نیام چین اویر بود. او زنی پری با موهای طلایی و یکی از دختران منانان مک لیر، خدای دریا بود.

    با توجه به آنچه اساطیر ایرلندی بیان می کند، زن پری در واقع نوه لیر، پدر چهار فرزند قو بود. ظاهراً بیشتر شخصیت های اساطیر ایرلندی به طور مستقیم یا غیرمستقیم با یکدیگر مرتبط هستند. این در واقع داستان ها را بیشتر می کندجالب هست. داستان تیر نا نوگ مهم ترین داستان ماجرایی برای اویسین بود.

    قصه در واقع درباره آن زن پری بود. او از سرزمین جوانان آمده بود و عاشق اویسین بود. به این ترتیب، او را ملاقات کرد و آنچه را که نسبت به او احساس می کرد، اعلام کرد و از او خواست که با او بیاید. او اویسین را متقاعد کرد که سفر با او او را برای همیشه جوان نگه می دارد.

    آنها به تیر نا ان اوگ رفتند و صاحب دو فرزند شدند. یک پسر، اسکار، و یک دختر، Plor na mBan، به معنی گل زنان. پس از مدتی، اویسین به فکر بازگشت به زادگاهش افتاد. او فکر می کرد که فقط سه سال گذشته است، اما در واقع، سه قرن گذشته است. موجوداتی که Manannan Mac Lir در اختیار داشت. می توانست روی آب راه برود. نیام، زن پری، به اویسین هشدار داد که بازگشت به ایرلند به این معنی است که سیصد سال پیر می شود و می میرد. پس انبر را به او داد و گفت که پاهایش به زمین نرسد. او باید سوار بر اسب بماند، مهم نیست چه اتفاقی می افتد وگرنه می میرد.

    اویسین دستوراتی را که نیام به او داد عمل کرد و او روی اسب ماند. وقتی به زادگاهش رسید، متوجه شد که خانه پدر و مادرش کاملاً ویران و متروکه شده است. او از تمام سال‌هایی که در سرزمین جوانان ماندگار شده بود آگاه نبود.

    اویزین نیز مانند بسیاری از داستان‌های اساطیر ایرلندی با پایان غم انگیزی روبرو شد.پایان داستان معروف اویسین نیز دو نسخه متفاوت دارد. یک نسخه ادعا می کرد که اویسین با سنت پاتریک برخورد کرد و او همه چیز را در مورد زندگی خود به او گفت. بلافاصله پس از آن، او فقط مرد.

    از سوی دیگر، نسخه دیگر زمانی که به پایان رسید کمی تعلیق بیشتری داشت. ادعا شد که اویسین در حال عبور از جاده ای در گلین نا اسمول بود و با چند مرد ساختمان ملاقات کرد. او تصمیم گرفت به آنها در چیدن سنگ کمک کند، اما مجبور شد روی اسب بماند. بنابراین، او سعی داشت سنگی را بچیند و به طور تصادفی روی زمین افتاد. در آن لحظه به پیرمردی تبدیل شد و اسب به سوی سرزمین جوانان پرواز کرد. 0>فین مک کول در واقع پدر یکی از شاعران برجسته در اساطیر ایرلندی بود. پسر او اویسین نام داشت که اوشین تلفظ می شد و بیشتر اشعار چرخه فنیان را سروده بود. از این رو، برخی افراد از چرخه Fenian به عنوان چرخه Ossianic یاد می کنند که به نام Oisin نامگذاری شده است. اویسین علاوه بر شاعری، مبارزی غیرقابل نفوذ نیز بود. او بهترین های هر دو جهان را با هم ترکیب کرد. دنیای هنر و دنیای جنگ.

    نام اویسین به معنای گوزن جوان است و داستانی پشت این نام وجود داشت. او همچنین شخصیت بسیار مهمی در اساطیر ایرلندی بود. او در بیش از چند داستان ظاهر شد. مادر اویسین صدبه بود، جالب اینکه; او دختر بودب عزیز بود. به قول ایرلندی هااساطیر، اویسین و فین زمانی که صدبه برای اولین بار فرزندشان را به دنیا آورد، ملاقات نکردند. آهوی جوان قبلاً به آن اشاره کردیم، اما نسبت او را با آن موجود ذکر نکردیم. خوب، مادر اویسین، صدبه، در واقع یک آهو بود. ترس دویرچه یک درویید بود. او مسئول تبدیل صدبه از انسان به آهوی وحشی بود. خبر خوب این بود؛ فین یک شکارچی بود و در یک روز خوب به آهو صدبه برخورد کرد.

    وقتی آنها ملاقات کردند، ساذبه به شکل اصلی خود روی آورد و فین را برای ترک شکار همراهی کرد. می خواست برای همیشه با او کنار بیاید. آنها به خوشی زندگی کردند تا اینکه Fear Doirche Sadhbh را پیدا کرد و او را یک بار دیگر به آهو تبدیل کرد. اون موقع باردار بود دلیل اینکه ترس او را به آهو تبدیل کرد در اساطیر ایرلندی مشخص نبود. در پایان، فین و صدبه به زور راه خود را ادامه دادند.

    رابطه پدر و پسر

    ظاهراً صدبه در حالی که اویسین را به دنیا آورد. آهو بود بنابراین، معنای نام او راحت ترین معنی بود. بخش غم انگیز این واقعیت بود که فین در اولین تولد پسرش را ندید، اما آنها در نهایت ملاقات کردند. طبق اساطیر ایرلندی، دو راه متفاوت در مورد نحوه ملاقات فین با پسرش، اویسین وجود داشت. یکی از این نسخه‌ها شامل یافتن پسرش توسط فین در کودکی، هفت ساله، برهنه در طبیعت و پدرشان است.داستان پسر از اینجا شروع شد.

    از سوی دیگر، نسخه دوم بیان می‌کند که آنها تا زمانی که اویسین بالغ نشده بود، ملاقات نکرده‌اند. طبق اسطوره‌های ایرلندی، خوک برشته‌ای وجود داشت که فین مک کول و اویسین بر سر آن با هم دعوا می‌کردند. با این حال، در مرحله ای از دعوای آنها، فین متوجه شد که مردی که با او دعوا می کرد کیست. برخی منابع ادعا می کنند که اویسین پدرش را نیز شناخت. به هر حال، هر دو به محض شناختن یکدیگر، مبارزه را متوقف کردند.

    افسانه پوکاس در اساطیر ایرلندی

    به طور قطع، اساطیر ایرلندی پر از شگفتی است. و افسانه های قابل توجه پوکا یکی از اسطوره هایی است که مردم ایرلند باستان به آن اعتقاد داشتند. شما می توانید اشکال مختلفی از این نام را پیدا کنید، از جمله Puca، Plica، Puka، Phuca یا Pookha. با این حال، همه آنها به یک موجود اشاره می کنند.

    پوکا از کلمه قدیمی ایرلندی Puca گرفته شده است. به معنای اجنه است. یک موجود کوتوله زشت است. منابع دیگر ادعا می کنند که کلمه Pooka یک کلمه اسکاندیناویایی Puke یا Pook است. معنای لغوی کلمه روح طبیعت یا روح طبیعت است. مردم ایرلند از پوکا می ترسند، زیرا این موجودی شیطانی است که از ایجاد هرج و مرج لذت می برد. پوکا موجودی است که می تواند هر شکلی داشته باشد. مردم از این نوع موجودات به عنوان تغییر شکل دهنده یاد می کنند. این می تواند یک بز، اجنه، خرگوش، سگ یا حتی یک بز باشدانسان؛ به خصوص یک پیرمرد علاوه بر این، فقط در شب ظاهر می شود. با وجود تمام این اشکال، مردم با پوکا به عنوان یک اسب تیره که چشمان طلایی دارد آشنا هستند.

    بالاتر و فراتر از آن، آنها قدرت هایی دارند که آنها را قادر می سازد با انسان ها ارتباط برقرار کنند. آن اسب های تاریک می توانستند درست مثل انسان ها صحبت کنند. جالب اینجاست که سرگرمی آنها در اغراق در حقیقت است تا کسی را که با آنها صحبت می کنند گمراه کنند. علیرغم شهرت بد آنها، هیچ سابقه ای اعلام نکرده است که یک انسان تنها از آنها آسیب دیده است> در اساطیر ایرلندی، پوکاها تمایل دارند تا جایی که می توانند در داستان ها ظاهر شوند. در واقع داستان هایی وجود ندارد که همه چیز در مورد پوکاها باشد. با این حال، داستان های زیادی وجود دارد که در طرح ها ظاهر می شوند. آنها در تمام اشکال خود نیز ظاهر می شوند. باز هم پوکاس در داستان ها همیشه اعمال ترسناکی انجام می دهد. آنها از ترساندن مردم و رفتار وحشیانه لذت می برند حتی اگر ظاهراً خصمانه نباشند. در اینجا برخی از رفتارهایی است که پوکاها به طور مکرر انجام می دهند، بر اساس داستان های اساطیر ایرلندی.

    سوار کردن پوکا در راه خانه

    پوکاها شکل اسب؛ یک تیره با چشمان طلایی روشن به عنوان یک اسب، یک پوکا به روش خاص خود تمایل به تفریح ​​دارد. تعریف آنها از سرگرمی ممکن است شامل جستجو برای کسی باشد که نیمه مست است. آنهاهدف همیشه افرادی هستند که از یک میخانه خارج می شوند و آماده رفتن به خانه هستند. پوکاها از آن شخص دعوت می کنند تا سوار آن ها شود و ناآگاهانه سوار یک ترن هوایی جهنمی شود.

    وقتی سوارکار تصمیم می گیرد از پشت خود بپرد، یکی از وحشیانه ترین سفرهای زندگی خود را آغاز می کند. در آن زمان است که پوکا احساس سرگرمی می کند و باعث می شود که سوار به شدت وحشت زده شود. از سوی دیگر، تنها یک مرد در اساطیر ایرلندی بود که می توانست سوار پوکا شود. آن مرد برایان بورو، پادشاه عالی ایرلند بود. او قدرت کنترل جادوی وحشی پوکا را داشت.

    برایان بورو با استفاده از یک یقه، پوکا را از طریق سه تار موی دمش کنترل کرد. علاوه بر این، برایان بورو قدرت فیزیکی غیرقابل قبولی داشت. این به او کمک کرد که در پشت پوکا بی حرکت بماند و آن را تا حد خستگی همراهی کند تا زمانی که مجبور شود تسلیم شود.

    تسلیم پوکا، برایان بورو را تشویق کرد تا به آن دستور دهد تا دو کار را انجام دهد. آنها به شرح زیر بودند: هرگز اموال مسیحیان را شکنجه یا خراب نکنید و علیه مردم ایرلندی خشونت انجام ندهید. با این حال، اساطیر ایرلندی نشان می دهد که پوکاها احتمالاً چند سال بعد از این وعده صرف نظر کرده اند. از موجوداتی که معمولاً در تپه ها و کوه ها ساکن هستند. اساطیر ایرلندی نقل می کند که پوکاها معمولاً فاجعه ایجاد می کنند. برعکس، رفتار این موجود متفاوت استبا توجه به اینکه از کدام قسمت ایرلند آمده اید. در برخی از مناطق ایرلند، پوکاها به کشاورزان در فرآیندهای برداشت و کشت کمک می کنند. به نظر می رسد نظرات در مورد ماهیت این موجود متفاوت بوده است، اما مردم همچنان معتقدند که دیدن آن نشانه بدشانسی است.

    پوکا یواشکی و حیله گر است. آنها متقلب هستند و در فریبکاری خوب هستند. مردم از آنها به عنوان ارواح باروری یاد می کنند، زیرا آنها قدرت تخریب و همچنین ساخت و ساز دارند. و مهمتر از همه، آنها می توانند مانند انسان ها روان صحبت کنند و پیش بینی ها و پیشگویی های دقیقی ارائه دهند.

    با بازگشت به فراوانی ظاهر شدن به عنوان اسب، اساطیر ایرلندی بیان می کند که آنها اعمال خاصی دارند. پوکاها معمولاً در حومه شهر پرسه می زنند و کارهای آشفته ای مانند تخریب دروازه ها و خراب کردن حصارها انجام می دهند.

    پوکاها و هالووین

    مردم باستان ایرلند قبلاً معتقد بود که ماه پوکا نوامبر است. آنها حتی عادت داشتند در جشن هالووین به عنوان پوکا از آداب و رسوم استفاده کنند. دیگران در خانه های خود ماندند، از ترس داستان هایی که در مورد آنها می شنوند. آنها معتقد بودند که به کودکان آسیب رسانده اند.

    آنچه حتی اسطوره شناسی ایرلندی را جالب می کند، ارتباط آن با موجودات عرفانی دنیای مدرن است. تجسم پوکا شامل بوگیمن و خرگوش عید پاک است. برخی منابع ادعا می کنند که این موجودات پری مانند از پوکا نشات می گیرند.

    با وجود همهاساطیر ایرلندی اشکال متفاوتی را ارائه می‌دهد، اما نویسندگان و شاعران ایرلندی نیز شکل‌های بیشتری ارائه می‌دهند. به عنوان مثال، برایان اونولان، رمان نویس ایرلندی، زمانی پوکا را به عنوان یک روح تاریک به تصویر کشید. از سوی دیگر، ییتس زمانی آن را به عنوان یک عقاب به تصویر کشیده است. سوینی نام ایرلندی قدیمی سوئینی سوئیبنه بود. داستان حول محور یک پادشاه بت پرست دال آرایده می چرخد. سویبنه یک بار به یک کشیش حمله کرد، بنابراین کشیش سویبنه را برای همیشه نفرین کرد. او نیمی از انسان شد و نیمی دیگر موجودی پرنده بود.

    Suibne مجبور شد بقیه عمر خود را در جنگل بماند تا اینکه در نبرد Mag Rath درگذشت. طرح داستان به قدری جذاب بود که شاعران و نویسندگان ایرلندی مجبور شدند آن را ترجمه کرده و در نوشته های خود بپذیرند.

    هر داستان از اساطیر ایرلندی ممکن است بیش از چند نسخه داشته باشد و دیوانگی سوئینی نیز از این قاعده مستثنی نیست. . بیشتر توطئه ها حکایت می کنند که او به عنوان یک پرنده زندگی می کرد که به اینجا و آنجا سفر می کرد. برعکس، نسخه دوازدهم داستان بینش هایی را در مورد نبرد ارائه کرد. هر چند جزئی نیست همچنین بیان کرد که در پایان داستان، سوینی به مسیحیت گروید. گاهی از آن به عنوان دیوانگی سوئینی دیوانه یاد می شود. طرح داستان با دیوانه شدن سویبنه شروع شدشخصیت‌هایی که مردم معتقد بودند خدایان هستند، بیشتر شخصیت‌های خداگونه بودند تا خدایان واقعی. برخی منابع ادعا می کنند که دلیل بیان علما به اعتقادات آنها به عنوان مسیحی باز می گردد. بسیاری از آثار، از جمله متون منظوم و داستان های منثور. یکی از آن آثار کتاب هجوم بود. همچنین عاشقانه های زیادی در این چرخه وجود دارد، اما برخی منابع ادعا می کنند که این داستان ها به برخی از دوران مدرن باز می گردد. برخی از این داستان ها Cath Maige Tuired و The Fate of the Children of Tuireann بودند. داستان‌های دیگری که در چرخه‌های اساطیری شامل مردم می‌شود، آنها را طی سال‌ها به صورت شفاهی منتقل کرده‌اند.

    قصه های عامیانه همان چیزی است که محققان به این داستان ها می گویند. آنها به عصری تعلق دارند که مدتها قبل از حکومت مردان فانی بر ایرلند بود. مردان فانی در واقع نژاد بودند، از جمله میلزی ها و فرزندان آنها. بچه های لیر یکی دیگر از داستان های رایج در اساطیر ایرلندی است. همچنین همراه با The Dream of Aengus و Wooing of Etain در چرخه اساطیری قرار می گیرد.

    چرخه اولستر

    سپس چرخه اولستر می آید. یکی از چرخه های برجسته اساطیر ایرلندی که حول افسانه های قهرمانان اولید می چرخد. الستر شرقی و شمال لینستر است. دست نوشته هایی که این افسانه ها بر روی آنها وجود دارد از دوره قرون وسطی وجود داشته است. از طرفی برخیبه محض شنیدن صدای ناقوس یک کلیسا. سنت رونان کسی بود که کلیسای جدیدی را تأسیس کرد و در حال شروع فعالیت در اطراف آن مکان بود. چیزی که سویبنه را به جنون رساند این واقعیت بود که سنت رونان از قلمرو خود استفاده می کرد.

    یوران همسر سویبنه بود. قبل از اینکه از خانه بیرون بیاید سعی کرد جلوی او را بگیرد. با این حال، او در حالی که شنل او را گرفته بود شکست خورد. فقط افتاد سویبنه برهنه از خانه خارج شد و کتاب مقدس را از دست رونان ربود و آن را در دریاچه انداخت. بلافاصله پس از آن، او قدیس را کشید. برای خوش شانسی قدیس، یک پیام آور فعالیت های سویبنه را قطع کرد و به او اطلاع داد که باید پارو خود را در نبرد ماگ راث بگذارد.

    املای بازیگران

    یک روز پس از این حادثه، سمور دریایی در حال شنا در دریاچه موفق شد کتاب مقدس را از دریاچه خارج کند. قدیس آن را پیدا کرد و تصمیم گرفت سویبنه را به عنوان مجازات کاری که قبلا انجام داده بود نفرین کند. این نفرین شامل این بود که سویبنه در حالی که برهنه بود به دور دنیا پرواز می کرد. قدیس می‌خواست سویبنه با بدبختی و با یک سنبله بمیرد.

    علاوه بر این، سنت رونان با پاشیدن آب مقدس به اطراف مشغول انجام فعالیت های کلیسا بود. سویبنه را نیز پاشید، اما سویبنه کاملا مطمئن بود که قدیس او را اذیت می کند. در نتیجه، او یکی از مزامیر نویسان اسقف را با سنبله به قتل رساند و دیگری را به سمت قدیس انداخت و باعث سوراخی در ناقوس شد.

    قدیس با عصبانیت، نفرین را تکرار کرد، امازمان سویبنه نیمی از پرنده می شد و بی هدف در اطراف پرسه می زد. او می‌خواست سویبنه با صدای ناقوس کلیسا از درختی به درخت دیگر بپرد. علاوه بر این، او می خواست مطمئن شود که سویبنه همان طور که یکی از راهبان را کشت، خواهد مرد.

    نبرد Mag Rath از سر گرفته شد، اما Suibne به دلیل نفرین نتوانست به آنها بپیوندد. سر و صدای جنگ ها و لشکریان او را به جنون کشاند. سعی کرد ملحق شود، اما دستانش بی حس شده بود و نمی توانست از سلاح استفاده کند. سویبنه فراتر از اراده خود، میدان نبرد را رها کرد و مجبور شد آن را ترک کند. او به سرگردانی ادامه داد تا اینکه به Ros Bearaig، جنگلی در Glenn Earcain رسید و خود را روی درخت سرخدار آویزان کرد.

    زندگی Suibne پس از نفرین>آنگوس چاق در میان ارتش های نبرد ماگ راث بود. با این حال، او خروج کرد و از جنگ کنار رفت. در آن لحظه، او با سویبنه ملاقات کرد. بعداً، سویبنه درخت سرخدار را ترک کرد و روی درخت دیگری در تیر کونیل فرود آمد. پس از گذراندن هفت سال در اطراف ایرلند، سویبنه تصمیم گرفت به زادگاهش بازگردد. او نسبت به سرزمین خودش حس نوستالژی داشت. قلمرو گلن بولکاین

    به محض اینکه به خانه خود بازگشت، به ملاقات همسرش رفت تا متوجه شود که او با مرد دیگری زندگی می کند. این مرد در واقع یکی از رقبای سویبنه در سلطنت بود. ایوران، همسرش، او را دوست داشت، اما او تقریباً هفت سال از دنیا رفته بود. او ادعا کرد که ترجیح می دهد با او باشد. با این حال، سویبنه اصرار کرداو با مرد جدیدش بماند در آن لحظه، مرد Loingsechans به داخل یورش برد، اما Suibne موفق به فرار شد.

    Loingsechan همیشه در تلاش برای تصرف Suibne بود. زمانی که در آسیاب خود بود این فرصت را داشت، اما شکست خورد. بنابراین، Loingsechan هر حرکت Suibne را دنبال کرد، به این امید که به زودی او را دستگیر کند. او بارها و بارها شکست خورد و هر بار منتظر یک فرصت جدید بود. سرانجام، سویبنه به درخت سرخدار در جنگل Ros Bearaig بازگشت. اما، او متوجه شد که حتی همسرش نیز به دنبال او است، بنابراین او به درخت دیگری در مکانی دیگر رفت. در Ros Ercain. آنها او را دوباره کشف کردند.

    نیت های Loingsechan

    بعد از اینکه ارتش ها توانستند نقطه پنهان Suibne را آشکار کنند، Loingsechan موفق شد او را فریب دهد. او پس از اینکه اخبار نادرستی در مورد خانواده اش داد، او را از درخت بیرون آورد. هنگامی که Suibne بیرون آمد، Loingsechan موفق شد جنون خود را حفظ کند و او را به یک فرد عادی تبدیل کند. در حالی که سویبنه مراحل بهبودی را طی می کرد، میلهاگ از او خواست که وارد مسابقه جهش شود. آنها این کار را کردند، اما سویبنه صدای یک مهمانی شکار را شنید و دوباره دیوانه شد.

    میلهاگ مادرشوهر لوینگسچان بود و او از زمین افتاد و تکه تکه شد. در نتیجه، سویبنه دیگر نمی‌توانست بدون مجازات به زادگاهش بازگردد، بنابراین همچنان در اطراف ایرلند سرگردان بود. او همچنین به بخشهایی از انگلستان رسید واسکاتلند سرانجام با دیوانه ای مثل خودش آشنا شد و یک سال را با هم گذراند. اسطوره های ایرلندی از او به عنوان Fer Caille به معنای مرد چوب یاد می کنند.

    ناله یک زن زیبا

    در میان افسانه های جذاب اساطیر ایرلندی، داستان بانشی این داستان اسطوره‌ای دیگری است که مردم ایرلند باستان به آن اعتقاد داشتند. با این حال، بخش‌هایی از این افسانه وجود دارد که مردم به شدت ادعای صحت آن را دارند. در پایان باید بپرسیم که Banshee چیست.

    طبق اساطیر ایرلندی، اصطلاح Banshee یک روح زن را توصیف می کند. او در کنار رودخانه ها زندگی می کند و به شکل یک پیرزن ظاهر می شود. با این حال، مانند مادر گوتل، Banshee می تواند به عنوان یک بانوی جوان زیبا ظاهر شود.

    با وجود جذابیت و زیبایی، مردم بر این باورند که بانشی نشانه هلاکت و نابودی است. مردم ایرلندی قدیمی ادعا می کردند که زاری بانشی در مراسم خاکسپاری به عنوان راهی برای آگاه کردن مردم از آنچه در راه است. از سوی دیگر، زنان ایرلندی این سنت را دارند که در مراسم تشییع جنازه زاری کنند، بنابراین با این کار سوء ظن مردم را افزایش می دهند.

    در منطقه دیگری در ایرلند، مردم ادعا می کنند که Banshee موجودی پرنده مانند است و نه یک زن آن‌ها ادعا می‌کنند که بانشی گاهی روی پنجره کسی می‌نشیند و تا زمان مرگ در آنجا می‌ماند. کسانی که به نظریه پرنده مانند اعتقاد دارند ادعا می کنند که Banshee پس از ایجاد در تاریکی ناپدید می شودمردم از سرنوشت نزدیک خود آگاه هستند. در همان لحظه ای که آنها ناپدید می شوند، صدای بال زدن شبیه صدای پرندگان ظاهر می شود. اساطیر ایرلندی معمولاً بانشی را به عنوان یک زن توصیف می کند. یا پیر یا جوان او هر طور که دوست دارد ظاهر می شود. گذشته از اینکه موجودی پرنده مانند است، به گفته برخی افراد، اساطیر ایرلندی مکرراً نقل می کنند که بانشی همیشه گریه می کند.

    اساطیر ایرلندی می گوید که او معمولاً لباس سبز رنگی می پوشد که روی آن یک شنل خاکستری قرار دارد. علاوه بر این، موهایش بلند است و چشمانش به دلیل ناله های مداومش همیشه قرمز است. در مواقع دیگر، Banshee به عنوان یک زن سر قرمز ظاهر می شود که چهره ای تیره دارد و لباس های کاملا سفید می پوشد. مهم نیست که اساطیر ایرلندی چگونه بنشی را توصیف می کند، هیچ بحثی در مورد گریه کننده بودن او وجود ندارد.

    برخی از نویسندگان ایرلندی پیشنهاد کردند که بنشی آنطور که اساطیر ایرلندی ادعا می کند یک روح نبوده است. آنها پیشنهاد کردند که Banshee یک باکره جوان برگزیده است که از قدرت خارجی دستور می گیرد. به عبارت دیگر، قدرت های نامرئی به یک باکره جوان از یک خانواده این مأموریت را می دهند که نشانه مرگ آینده آنها شود. ماموریت او این است که مخلوقات زمینی خود را از سرنوشت و سرنوشت خود آگاه کند، زمانی که مرگ نزدیک است.

    عقاید مخالف معتقد بودند که بنشی زنی است که چادر می پوشد و می نشیند.زیر درختان ناله می کند آنها همچنین ادعا می کنند که او گاهی اوقات در حالی که ناله می کند پرواز می کند تا خانواده خاصی را از نزدیک شدن به مرگ مطلع کند. Banshee همچنین مرگ را پیش بینی می کند و با ناله و فریاد به افرادی که قرار است در موقعیت خطرناکی قرار بگیرند هشدار می دهد.

    Banshee and the Pure Milesians 0> با توجه به باورهای مشترک در اطراف Banshee، به نظر می رسد که بخش گریه همان چیزی است که همه بیشتر بر آن اتفاق نظر دارند. با این حال، عقاید دیگری وجود دارد که همه بر سر آنها توافق ندارند. یکی از این باورها شامل این واقعیت است که هر خانواده ای Banshee خاص خود را دارد. باور دیگری بیان می‌کند که Banshee فقط به کسانی هشدار می‌دهد که صرفاً از نژاد میلزیایی هستند. برخی معتقدند که Milesians معمولا کسانی هستند که نام خانوادگی آنها با Mac، O' یا Mc شروع می شود.

    مرگ یک شخص بزرگ یا مقدس

    در میان تمام اعتقادات بنشی ها، منابع ادعا کرده اند که زنی به نام آیبل وجود داشته و او حاکم بنشی ها بوده است. ظاهراً او بر 25 نفر از آنها حکومت کرده است و آنها معمولاً در حضور او هستند. این باور اخیر احتمالاً دلیلی است که تصوری کاملاً جدید را برانگیخته است. این تصور بیان می کند که زاری بیش از چند بنشی نشانه آن است که یک شخص بزرگ در شرف مرگ است>

    گفته می شود که بانشی پری هایی از نژاد ماوراء طبیعی است. اساطیر ایرلندی این را بیان می کندBanshees از Tuatha De Danann فرود می آیند. اساطیر ایرلندی شامل بیش از چند موجود افسانه ای است که در داستان های افسانه ای جذاب ظاهر می شوند. این موجودات معمولاً پری، جن، موجوداتی از دنیای مرده و یا حتی موجودات ماوراء طبیعی هستند.

    وقتی صحبت از Banshee به میان می‌آید، دقیقاً چیستی آنها کمی مرموز باقی می‌ماند. با این حال، این باوری را که اکثر مردم به اشتراک می گذارند تغییر نمی دهد. این باور این است که بنشی ها زنانی هستند که هنگام زایمان مرده اند یا کسانی که زودتر از موعد مرده اند. این تصور گسترده توضیح می دهد که Banshee به عنوان وسیله ای برای انتقام مرگ ناعادلانه خود، عبوس را ایجاد می کند. اساطیر ایرلندی تنها اسطوره ای نبود که بنشی ها را به تصویر کشیده و به آن اعتقاد داشت. فرهنگ‌های دیگر نیز این مفهوم را پذیرفتند و چندین تصویر از ظاهر این موجود به ما ارائه کردند. مشهورترین تصویر از Banshee، پیرزنی با ظاهری ترسناک بود. زیر درختان می نشیند و گریه می کند. این تصویر، گسترده‌ترین تصویر در میان سایر تصاویر است. در فرهنگ های مختلف نیز محبوب است.

    متداول ترین تصویر نیز به تصویر کشیدن Banshee به عنوان یک زن جوان زیبا است. افسانه های اساطیر ایرلندی معمولا بانشی را زنی با موهای بلند خاکستری توصیف می کنند. او یک لباس مجلسی سفید می پوشد و مدام رنگ پریده خود را برس می کشدمو با شانه این شانه همیشه نقره‌ای رنگ است و او از آن برای جذب موجودات بی‌گناه به عذاب اجتناب‌ناپذیر خود استفاده می‌کند.

    به‌جز اساطیر ایرلندی، به نظر می‌رسد که فولکلور اسکاتلندی کمی متفاوت است. این بانشی را به عنوان لباسشویی که لباس‌های پر از لکه‌های خون را می‌شوید به تصویر می‌کشد. منابع مختلف ادعا می کنند که او یک لباسشویی بوده که زره های آن سربازانی را که به زودی می میرند می شست.

    بالاتر و فراتر از آن، برخی از فرهنگ ها به هیچ وجه Banshee را به عنوان یک زن به تصویر نمی کشند. همانطور که قبلا ذکر شد، گاهی اوقات به عنوان یک موجود پرنده مانند ظاهر می شود. در داستان های دیگر، Banshee به نظر می رسد یک حیوان است. معمولاً کلاغی که کلاه، خرگوش یا راسو به سر دارد.

    Leprechauns: THE INY FIRIES IN GREEN

    اساطیر ایرلندی بیش از چند داستان در مورد عرفان را در بر می گیرد. موجودات و پری ها، از جمله پوکاها و بانشی ها. بالاتر و فراتر از آن، یکی از شناخته شده ترین پری ها در اساطیر ایرلندی Leprechauns هستند. احتمالاً آنها یکی از معدود موجودات افسانه ای هستند که در فرهنگ های دیگری غیر از فرهنگ ایرلندی محبوب هستند.

    شاید شما جذامی را در یک یا دو فیلم دیده باشید یا حتی در داستان ها در مورد آن خوانده باشید. آنها شبیه انسان هستند، اما جن هستند و از دنیای پری ها سرچشمه گرفته اند. Leprechaun ها از آن دسته پری هایی هستند که می توانند آرزوها را برآورده کنند. با این حال، این تغییری نمی کند که آنها نه از غبار پیکسی بی گناه هستند و نه کسانی که قلب خوبی دارند.آن پری ها لزوما مضر نیستند. با این حال، حتی اگر انتخاب های آنها به نفع شما نباشد، منافع خودشان حرف اول را می زند. از سوی دیگر، آنها از ایجاد هرج و مرج و هرج و مرج لذت می برند.

    علاوه بر این، Leprechaun ها موجوداتی هستند که انزوا را تبلیغ می کنند. آنها دوست ندارند وقت خود را با دیگران بگذرانند، مگر اینکه از آنها سودی ببرند. یکی از سرگرمی های آنها درست کردن کفش های مارک و تعمیر کفش های قدیمی است. آنها همچنین عاشق رقصیدن با موسیقی و نوشیدن زیاد هستند. درست مانند Banshees، leprechaun ها از نژاد ایرلندی، Tuatha de Danann هستند. این همان چیزی است که اساطیر ایرلندی ادعا می کند. بنابراین، بیشتر داستان های آنها در چرخه اساطیری قرار می گیرد.

    چگونه یک Leprechaun به نظر می رسد

    تصویر leprechaun ها از منطقه ای به منطقه دیگر متفاوت است. آنها در بیش از چند داستان در اساطیر ایرلندی و همچنین بسیاری از فیلم های فرهنگ های مختلف ظاهر شدند. از سوی دیگر، جذامی‌ها کمی محرمانه بودند. آنها چندان ظاهر نشدند. دلیل آن بی اهمیت بودن آنها در اساطیر ایرلندی بود. بعدها، آنها در دوران مدرن بیشتر مورد توجه قرار گرفتند.

    به هر حال، Leprechaun ها برای اکثر مردم قابل تشخیص هستند. آنها پری هایی هستند که جثه ریز دارند و معمولاً ریش های سنگینی دارند. مردم از آنها به عنوان مردان کوتاه قد یاد می کنند. اکثر مناطق، یا حتی همه آنها، بر روی این ویژگی ها توافق داشتند.

    در مورد لباس جذاب ها، این همان چیزی است کهدر اساطیر ایرلندی نامشخص بود. Leprechaun ها کت و شلوار می پوشند و سبز مهم ترین رنگی است که مردم با آن کنار آمده اند. تصاویر دیگر شامل لباس های قرمز بود. این رنگ رایج ترین رنگ در دوران باستان بود. برعکس، رنگ سبز در انواع مدرن رایج تر است.

    Leprechauns در اساطیر ایرلندی

    نقش Leprechauns در اساطیر ایرلندی

    لپرکان ها موجوداتی حیله گر بودند. آنها از فریب دادن مردم به خاطر به دست آوردن پول لذت می بردند. آنها ممکن است از گذراندن وقت به تنهایی لذت ببرند، اما این توانایی آنها را در برخورد با دیگران تغییر نمی دهد. روایات در اساطیر ایرلندی شامل این است که آن پری ها می توانند آرزوهای شما را برآورده کنند. اساطیر ایرلندی می گوید که افرادی که یک جذام را اسیر می کنند، می توانند سه آرزوی خود را به واقعیت تبدیل کنند.

    با این حال، ماهیت حیله گر آنها آنها را قادر می سازد تا قبل از اینکه به اسیر خود کمکی کنند فرار کنند. اما، اگر اسیر باهوش‌تر باشد، نمی‌توان به آنها آزادی داد تا زمانی که خواسته‌های اسیر خود را برآورده کنند. ترفند معروفی که جذاب‌ها انجام می‌دادند این بود که مردان ثروتمند را متقاعد می‌کردند که ظرفی از طلا را پنهان کنند. هنگامی که قربانی آنها برای مکان گلدان به آنها پول پرداخت می کند، آنها ادعا می کنند که در انتهای رنگین کمان است.

    اسطوره ایرلندی – Leprechauns

    موجوداتی که شبیه Leprechaun ها هستند

    اسطوره شناسی ایرلندی ادعا می کند که leprechaun ها خویشاوندانی دارند. موجوداتی کهداستان های این چرخه ها مربوط به دوره مسیحیت اولیه در ایرلند است.

    مورخان نظرات ضد و نقیضی در مورد این چرخه خاص داشتند. برخی از آنها معتقد بودند که این چرخه یک مقوله تاریخی است زیرا وقایع آن در زمان مسیح رخ داده است. دیگران بر این باور بودند که این چرخه افسانه ای و نادرست است.

    مثل هر چرخه دیگری، چرخه اولستر شامل داستان های بسیاری است. یکی از مهم ترین داستان ها، حمله گاو کولی است. این داستانی است که در آن ملکه کوناخت مدب و آیلیل، شوهرش، جنگی را علیه اولید آغاز کردند. بالاتر و فراتر، Deirdre of the Sorrows یکی دیگر از داستان های مهم این چرخه است. این داستان در مورد زیباترین زن ایرلند است که پس از نمونه هایی از شهوت و عشق درگذشت.

    چرخه Fenian

    این چرخه بیش از یک نام دارد، از جمله چرخه Fenian، چرخه فین، و برخی از مردم آن را به عنوان داستان های فنلاندی یاد می کنند. این چرخه یکی از مهم ترین چرخه ها در اساطیر ایرلندی است. حول محور ابرقهرمانان و جنگجویان ایرلند باستان می چرخد. برخی افراد بین این چرخه و چرخه اولستر به دلیل شباهت هایی که بین جهان هایی که برمی انگیزند به اشتراک می گذارند اشتباه می گیرند. چرخه Fenian در اساطیر اسکاتلند نیز وجود دارد. با این حال، در اساطیر ایرلندی، این اتفاق در قرن سوم رخ می دهد.

    از سوی دیگر، داستان های چرخه Fenian به جای داستان های عاشقانه بیشتر تمایل به داستان های رمانتیک دارند.شبیه آنها این موجودات Clurichaun ها هستند. مردم معمولاً هر دوی آنها را اشتباه می گیرند. نام آنها کاملا شبیه است

    قصه‌ها اعلام می‌کنند که کلریچون‌ها عمدتا جذامی هستند، اما شب‌زی هستند. آن موجودات همیشه مست هستند که حتی برخی از شاعران ادعا می کنند که آنها نسخه مست جذامیان هستند. آنها می گویند که آن موجودات در اصل جذامی هستند، اما آنها هستند که شب ها به مشروب خوردن ادامه می دهند تا زمانی که بیهوش شوند.

    وقتی صحبت از سرگرمی‌ها و مهارت‌ها می‌شود، جذامی‌ها و کلریچون‌ها کمی متفاوت هستند. لپرکان ها عاشق رقصیدن، آواز خواندن و از همه مهمتر تعمیر کفش هستند. از طرف دیگر، کلریچون ها داستان هایی در اساطیر ایرلندی دارند. این داستان ها بیان می کنند که آنها گوسفند سواران ماهری و رام کننده های سگ هستند.

    طبیعت کلریچون ها فقط به شراب ها بستگی دارد، اما آنها به هیچ وجه خصمانه نیستند. آنها دوستانه هستند به شرطی که با آنها خوب رفتار کنید. برعکس، اگر به آنها ظلم کرده باشید، می توانند ویران کنند و باعث هرج و مرج شوند. احتمالاً از خود می پرسید که این چه ربطی به شراب ها دارد. خوب، clurichaun ها اگر دوست دارند از انبار شراب شما محافظت می کنند. اگر این کار را نکنند، ذخیره شراب شما را نابود خواهند کرد.

    بخش‌های دیگر اساطیر ایرلندی ادعا می‌کنند که کلریشان شباهت‌های زیادی با جذاب‌ها ندارند. از نظر ظاهری آنها را به عنوان مردان قد بلندتر توصیف می کند.

    لپرکان ها وکریسمس

    لپرکان ها در اساطیر ایرلندی چندان محبوب نبودند، اما، با این حال، آنها چندین داستان داشتند. آنها طبیعت آشفته ای دارند، اما برخی از داستان ها دلیل خصومت آنها را آشکار می کند. در زمان های قدیم، سرزمین هایی وجود داشت که کوتوله ها، الف ها و هابیت ها در آن زندگی می کردند. همه آنها در کنار هم در صلح و آرامش زندگی می کنند که با هم ازدواج کردند. این ازدواج مختلط بین موجودات مختلف منجر به یک نژاد کاملاً جدید به نام جذام شد.

    پیامی که این نژاد جدید سعی در انتقال آن داشت، اهمیت کمک به فقرا است. آنها بسیار درخشان و مهربان بودند. درخشش آنها به آنها در تسلط بر فریب و خیانت کمک کرد. لپرکان ها به عنوان موجوداتی مهربان شروع کردند و در نهایت به خارج از سرزمین خود تبعید شدند. دلیل اینکه لپرکان ها مجبور شدند شهر خود را ترک کنند در یک داستان معروف در مورد تعطیلات کریسمس نهفته است.

    این داستان در مورد بابا نوئل بود که در مورد پیام واقعی جذام زاده ها یاد می گرفت. او می دانست که آنها عاشق کمک به دیگران هستند و در کاردستی مهارت دارند. در نتیجه، او از آنها دعوت کرد تا در هدایای کریسمس به او کمک کنند و در کارگاهش در قطب شمال کار کنند. تعداد زیادی از آنها به سمت مشاغل مورد انتظار خود رفتند. آنها برای ایجاد شادی و لذت آماده بودند.

    تسلط طبیعت دردسرساز آنها

    لپرکان ها در تلاش برای تبدیل کریسمس به زمانی شاد بودند. . با این حال، ماهیت هرج و مرج آنها شروع به آسیب رساندن به آنچه بود کردقرار بود اتفاق بیفتد و نشد یک بار الف ها به خواب رفتند و جذاب ها می خواستند بازی کنند. تنها چند روز به شب کریسمس مانده بود. آنها اسباب بازی ها را دزدیدند و در مکانی مخفی پنهان کردند و مدام در مورد آن می خندیدند.

    روز بعد، یک فاجعه طبیعی برانگیخته شد و مکان مخفی که اسباب بازی ها در آن بودند را به خاکستر تبدیل کرد. نابودی سرنوشت اسباب‌بازی‌های فقیر بود، زیرا جذام‌ها انجام دادند.

    از آنجایی که شب کریسمس در آستانه بود، زمان کافی برای ساخت اسباب‌بازی‌های جدید و تحویل آنها طبق برنامه وجود نداشت. این حادثه آتش سوزی را در داخل بابانوئل به پا کرد. او خیلی غرق شده بود و مطمئن نبود چه کند. در یک لحظه خشم، او جذامی ها را تبعید کرد و آنها را از بازگشت ابدی به قطب شمال منع کرد.

    کلمات به سرعت باد منتشر می شوند 0>لپرکان ها باید به مکان دیگری می رفتند. در کمال تعجب آنها، خبر در اطراف پخش شده بود و به مسافت های طولانی می رسید. شهرت آنها کارفرمایان را از استخدام آنها در ترس از بلایا باز داشت. مردم حتی نمی‌خواستند آن‌ها را در اطراف داشته باشند و به خاطر ظاهر متفاوتشان با قلدرها روبرو می‌شوند. قطعاً آنها برای دنیا عجیب به نظر می رسیدند، زیرا آنها تولید نژادهای متقابل بودند.

    برای مدت طولانی، جذاب‌ها برای بدشانسی خود گریه می‌کردند تا اینکه سیر شدند. آنها تصمیم گرفتند که اشتباه خود را اصلاح کنند، بنابراین زندگی خود را وقف انجام کارهای خوب کردند. آنها دزدیدند، اما فقط بهبه افراد نیازمند کمک کنید و آنها فکر کردند که این کار درستی است. قصد آنها این بود که فقط افراد ثروتمند را با دادن وعده های دروغین هدایت آنها به گنجینه های پنهان بدزدند. تنها شرطی که داشتند پیش پرداخت بود. معمولاً اسباب بازی، طلا یا چیزهای گران قیمت بود.

    چگونه اسطوره ایرلندی آداب و رسوم و سنت های ابدی را برانگیخت

    بدیهی است که اساطیر ایرلندی داستان های زیادی ساخته است. از توطئه های جذاب و گیرا. داستان ها خیلی زیاد است که در این مقاله نمی توان گفت. با این حال، تمام داستان های قبلی برخی از محبوب ترین داستان ها در ایرلند هستند. آن داستان ها بسیار مسلط بودند که حتی برخی از سنت های ایرلندی به آنها برمی گردد. هر تصور عجیبی که مردم ایرلند انگیزه باور کردن آن را دارند به طرح داستان‌های آن بازمی‌گردد. مهم نیست که برخی از باورها چقدر عجیب و غریب یا عجیب و غریب به نظر می رسند، همه آنها جالب هستند. چهار بچه لیر؟ بله، آنها تبدیل به قوهای زیبا شدند و به همین دلیل مردم نسبت به قوها دلسوزی دارند. در مجموع، قوها موجودات زیبایی هستند. آنها نماد زیبایی و صلح هستند. آن موجودات همیشه در اساطیر ایرلندی و نه تنها در فرزندان لیر شرکت داشته اند. با این حال، فرزندان لیر نقش بزرگی در شکل دادن به دیدگاه مردم نسبت به قوها داشتند. آنها با احترام زیادی با آنها رفتار می کنند و حتی وجود دارددریاچه ای که مردم برای تماشای آنها می روند.

    اسطوره‌های ایرلندی همیشه قوها و انسان‌ها را بخشی از یکدیگر نشان می‌دهند. به عبارت دیگر، آن‌ها را به‌عنوان تغییر دهنده‌های شکل به تصویر می‌کشد. این تصویر مداوم مردم را به این باور رسانده است که قوها و انسان ها بسیار شبیه هم هستند. مردم ایرلند از قوها به عنوان Eala یاد می کنند. آنها آنها را در اسارت نگه می دارند تا عمر طولانی آنها را تضمین کنند.

    هر فرهنگی که نسبت به حیوانات ترحم کند قطعا با قوها محترمانه رفتار می کند. برعکس، نقش اساطیر ایرلندی در اینجا در تصور نادرستی است که برخی از مردم تمایل به آن دارند. این مغالطه شامل ایمان مردم ایرلند به توانایی قوها برای سفر بین دنیاهای مختلف است.

    مردم ایرلندی همچنین معتقدند که قوها در اصل انسان هایی هستند که می توانند شکل خود را بنا به ترجیح خود تغییر دهند. علاوه بر این، اساطیر ایرلندی در استفاده از قوها به عنوان نماد عشق و پاکی بسیار دقیق بود. قوهای واقعی بیش از چند نوع دارند.

    قوها در اساطیر ایرلندی (عکس توسط آستین وودهاوس از Pexels)

    The Causeway افسانه خلقت

    در ایرلند، یک مسیر غول پیکر وجود دارد، گذرگاه، که کشور را به اسکاتلند متصل می کند. برای چندین نسل، مردم همیشه ادعا می کردند که جنگجوی غول پیکر اساطیر ایرلندی، فین مک کول، آن را خلق کرده است. جنگجو همیشه بخشی از داستان خلقت بوده است.

    علاوه بر این، بخشی از داستان شامل فین بودساختن آن برای به چالش کشیدن بناندونر و مبارزه با او. اما به محض اینکه متوجه اندازه غول پیکر خود شد، فرار کرد. در حالی که او در حال فرار بود، یکی از چکمه های بزرگش افتاد و بر روی سنگی در بالای دریاچه فرود آمد. امروزه بسیاری از مردم ادعا می کنند که چکمه هنوز در ساحلی وجود دارد که فین آن را انداخته است. آنها همچنین به اندازه عظیم و باورنکردنی آن سوگند یاد کردند.

    محل دفن اویسین

    در پایان داستان تیر نا نوگ، اویسین سقوط کرد. اسب او اسب انبار بدون اویسین به سرزمین جوانان بازگشت. بسیاری از مردم تعجب کردند که پس از سقوط او چه اتفاقی برای او افتاد. و از آنجا که همیشه بیش از یک نسخه وجود دارد، مردم به نتیجه گیری خود رسیدند. برخی افراد ادعا می کنند که محل دفن اویسین در گلنالموند در پرث اسکاتلند قرار دارد. با این حال، مکانی در ایرلند به نام Oisin’s Grave وجود دارد. این در Nine Glens of Antrim وجود دارد و مردم هنوز هم تا امروز آن را قبر Oisin می نامند. داستان های پوکاها همیشه حاوی مضامین هیجان و رمز و راز بود. این شامل این واقعیت است که پوکاها چت کردن و مشاوره دادن و همچنین پیش بینی های عجیب و غریب را دوست دارند. از آنجایی که مردم ایرلند از افسانه های هیجان انگیز لذت می برند، می گویند که پوکاس هرگز خداحافظی نمی کند.

    برای دقیق تر بودن، اسطوره شناسی ایرلندی همیشه داستان هایی در مورد گفتگوی پوکا با شخصی و سپس ناگهانی نقل می کرد.ناپدید شدن این ناپدید شدن غیرآبی شما را همراهی می کند تا وجود آنها را زیر سوال ببرید. همچنین می گوید که پوکاس هرگز ردی از خود به جای نمی گذارد، بنابراین ممکن است مردم شما را دیوانه بدانند.

    بانشی و شانه نقره ای

    اسطوره شناسی ایرلندی داستان ها و افسانه های زیادی در مورد ماهیت Banshee دارد. در پایان اکثر مردم معتقدند که این زن هستند. در ایرلند سنت مرثیه سرایی در مراسم تدفین وجود دارد. برخی هنوز بر این باورند که زنی که میل به نوحه خوانی دارد در اصل بانشی است.

    یک باور عجیب دیگر در مورد Banshee این است که آنها مردم را از طریق شانه های نقره ای خود فریب می دهند. بانشی ها موهای خاکستری بلندی دارند. به اندازه کافی منصفانه است و نیاز به مسواک زدن دارد. بنابراین، Banshee از یک شانه نقره ای برای مراقبت از آن استفاده می کند و آن را روی زمین می گذارد. مردم همیشه به شما پیشنهاد می کنند که در صورت مشاهده شانه، هرگز آنها را بردارید. انتخاب یک شانه نقره ای به این معنی است که شانس بدی در انتظار شماست.

    قانون اروپا از Leprechauns محافظت می کند

    این ممکن است بسیار خنده دار به نظر برسد، اما در واقع ، برخی افراد ادعا می کنند که جذام های واقعی را کشف کرده اند. آنها همچنین اعلام کردند که سبز پوشیده بودند. به هر حال، در اروپا غارهای کوه کارلینگتون وجود دارد. برخی از مردم ادعا می کنند که این مکان پناهگاهی است که بیش از 200 لپرکان را در بر می گیرد و آنها را از آسیب محافظت می کند.

    حماسه این دقیقاً تفاوت بین داستان های این چرخه و داستان های اولستر است. بیشتر داستان ها و افسانه های این چرخه حول محور توطئه های جنگجویان و قهرمانانی است که زمان خود را صرف جنگ و شکار می کنند. آنها همچنین به سفر و ماجراجویی در دنیای ارواح می پردازند.

    بر خلاف چرخه اساطیری، این چرخه چندان به خدایان و باورهای آیینی مربوط نمی شود. با این حال، این دوره تماماً در مورد مردم و نژادهایی بود که قهرمانان را به جای خدایان یا هر شکل الهی دیگری می پرستیدند.

    داستان پشت نام های مختلف چرخه Fenian

    چرخه Fenian بیش از چند داستان در مورد جنگجویان و ابرقهرمانان افسانه ای را در بر می گیرد. مهمترین داستان این چرخه، داستان فیون مک کومهال یا فین مک کول است. مشتقات مختلف نام چرخه نیز از نام Finn یا Fionn آمده است. او یک جنگجوی افسانه ای در اساطیر ایرلندی بود.

    همه داستان های این چرخه حول محور قهرمان اسطوره ای فین مک کول و ارتش جنگجویان او، فیانا می چرخد. آن جنگجویان به عنوان راهزن و شکارچی در جنگل های ایرلند زندگی می کردند. از سوی دیگر، برخی از مورخان و منابع از این چرخه به عنوان چرخه اوسیایی یاد می کنند تا چرخه فنی یا فین. دلیل آن به نام پسر فین مک کول، اویسین برمی گردد. او شاعر بود و بیشتر اشعار این دوران از خود او بود، بنابراین چرخه مشترک بودشباهت ها از نظر نام ها.

    داستان های دیگر این چرخه

    اساطیر ایرلندی مجموعه ای از داستان ها و داستان ها را در اختیار ما قرار می دهد، بنابراین برخی آنها مطمئناً در این چرخه قرار می گیرند. چرخه Fenian پر از داستان هایی است که تقریباً همه آنها حول داستان های مختلف جنگجوی شکست ناپذیر، Fionn Mac Cumhall می چرخد.

    یکی از آن داستان های معروفی که در این چرخه قرار می گیرد ماهی قزل آلا حکمت است. این داستان در مورد چالش های فیون برای تبدیل شدن به رهبر قبیله Bascna است. در بخش بعدی به جزئیات تشریحی این داستان خواهید رسید. دو داستان معروف دیگر که این چرخه در بر می گیرد عبارتند از: تعقیب دیارموید و گرینه و اویسین در تیر نا ناگ.

    چرخه پادشاهان

    مورخین به این چرخه به عنوان یا چرخه پادشاه یا چرخه تاریخی. به نظر می رسد داستان های این چرخه متعلق به دوره قرون وسطی باشد. بنابراین، پر از داستان هایی است که در اساطیر ایرلندی بسیار مهم هستند. باردها در همان دوره در ایرلند وجود داشتند. باردها در واقع شاعران حرفه ای بودند که به پادشاهان و خانواده ها خدمت می کردند. برخی تمایل دارند از آن باردها به عنوان شاعران دربار یاد کنند. آنها همچنین در ثبت تاریخ افرادی که به آنها خدمت کردند تا در طول سالها به یاد ماندنی باقی بمانند، خوب بودند.

    در واقع، بسیاری از منابع ادعا می کنند که آن باردها دلیل وجود چرخه چهارم بوده اند. این به این دلیل است که تمام داستان های چرخه فقط به آنها تعلق داشت. آنهاشعرهایی نوشت که تاریخ را روایت می کرد و آن را با برخی از داستان های اساطیری ترکیب می کرد و در نتیجه داستان های جالب تری به وجود می آورد.

    چرخه تاریخی بیش از چند داستان محبوب را در خود جای داده است، از جمله داستان های پادشاهان عالی، مانند Labraid Loingsech و برایان بورو، و همچنین شامل دیوانگی سوئینی. مورخان و مفسران این داستان را به عنوان شکوه چرخه تاریخی توصیف می کنند. قدمت آن به قرن 12 برمی گردد و مردم از طریق نثر یا منظوم در مورد آن یاد می گیرند.

    نژادهایی که در اساطیر ایرلندی وجود داشته اند

    خب، ایرلندی ها اساطیر ممکن است از چهار چرخه مختلف تشکیل شده باشد و هر یک از آنها هزاران داستان و شخصیت را در بر می گیرد. شخصیت‌های اساطیر ایرلندی نیز ریشه‌های خاص خود را داشتند. این نژادها برای نسل‌های زیادی فرود آمدند و منجر به تاریخ طولانی ایرلند شدند. محبوب‌ترین گروه مردمی که اساطیر ایرلندی داستان‌های خود را بارها و بارها بیان می‌کند عبارتند از: تواتا د دانان، فوموریان‌ها، گائل‌ها و میلزی‌ها.

    تواتا ددانان

    نژاد Tuatha De Danann محبوب ترین نژاد در اساطیر ایرلندی است. همچنین نژادی است که برخی از برجسته ترین شخصیت ها از آن سرچشمه گرفته اند. برخی منابع ادعا می کنند که با وجود تمام نژادهای اساطیر ایرلندی، Tuatha de Danann بیشتر تاریخ افسانه ها را تشکیل می دهد.

    بنابراین، تواتا ددانان دقیقاً چه کسی بود؟ آنها یک بودندگروهی از افرادی که دارای قدرت های ماوراء طبیعی و جادویی بودند. این نژاد در ایرلند باستان برای یک بازه زمانی مشخص وجود داشته است. آنها نماینده مردم باستانی بودند که قبل از هجوم مسیحیت به مرزهای ایرلند زندگی می کردند.

    با این حال، آنچه دقیقاً برای آنها اتفاق افتاده همچنان مبهم است. بسیاری از آنها ناپدید شدند زمانی که نژادهای دیگر موفق به تصاحب آن شدند. با توجه به ریشه شناسی نام، معنای تحت اللفظی Tuatha de Danann قبیله خدا است. به طور دقیق تر، خدایی که آنها به نام نژاد از آن یاد می کنند، در واقع یک الهه، دانو یا دانا بود.

    منشاء Tuatha de Danann

    برای رسیدن به اصل موضوع، آنها یک نژاد پیشرو در اساطیر ایرلندی بودند. Tuatha de Danann نیز از نژادهایی که به همان اندازه برجسته بودند، مانند Nemeds، آمده است. نمدها خیلی قبل از تواتا دو دانان وجود داشتند و آنها حاکمان ایرلند بودند.

    این نتیجه حاصل شد، زیرا هر دو نژاد اتفاقاً از یک شهر آمده بودند. به عبارت دیگر، آنها در یک اصل و زادگاه مشترک بودند. آن شهرها فالیاس، گوریاس، موریاس و فینیاس بودند. هر شهر از آنها در ایرلند شمالی وجود داشته است و اتفاقاً همه آنها خانه تواتا دو دانان و نمدها هستند.

    وقتی تواتا د دانان برای اولین بار وارد ایرلند شد، نوادا پادشاه آنها بود. با این حال، آنها وارد یک جنگ شدند




    John Graves
    John Graves
    جرمی کروز یک مسافر، نویسنده و عکاس مشتاق است که اهل ونکوور کانادا است. جرمی با اشتیاق عمیق برای کاوش در فرهنگ‌های جدید و ملاقات با مردم از هر طبقه‌ای، ماجراجویی‌های متعددی را در سرتاسر جهان آغاز کرده است و تجربیات خود را از طریق داستان‌گویی جذاب و تصاویر بصری خیره‌کننده ثبت می‌کند.جرمی پس از تحصیل در رشته روزنامه نگاری و عکاسی در دانشگاه معتبر بریتیش کلمبیا، مهارت های خود را به عنوان یک نویسنده و داستان نویس تقویت کرد و به او این امکان را داد که خوانندگان را به قلب هر مقصدی که بازدید می کند منتقل کند. توانایی او در پیوند دادن روایت‌های تاریخ، فرهنگ و حکایات شخصی باعث شده تا او در وبلاگ تحسین‌شده‌اش، سفر در ایرلند، ایرلند شمالی و جهان با نام مستعار جان گریوز، طرفداران وفاداری داشته باشد.رابطه عاشقانه جرمی با ایرلند و ایرلند شمالی در طی یک سفر انفرادی کوله پشتی در جزیره زمرد آغاز شد، جایی که او بلافاصله مجذوب مناظر خیره کننده، شهرهای پر جنب و جوش و مردم خونگرم آن شد. قدردانی عمیق او از تاریخ غنی، فولکلور و موسیقی منطقه او را مجبور کرد بارها و بارها به کشور بازگردد و کاملاً خود را در فرهنگ ها و سنت های محلی غرق کند.جرمی از طریق وبلاگ خود نکات، توصیه ها و بینش های ارزشمندی را برای مسافرانی که به دنبال کشف مقاصد دلربا ایرلند و ایرلند شمالی هستند ارائه می دهد. این که آیا آن را کشف پنهان استسنگ‌های قیمتی در گالوی، ردیابی ردپای سلت‌های باستانی در گذرگاه غول‌ها، یا غوطه‌ور شدن در خیابان‌های شلوغ دوبلین، توجه دقیق جرمی به جزئیات تضمین می‌کند که خوانندگانش راهنمای سفر نهایی را در اختیار دارند.به عنوان یک جهانگرد با تجربه، ماجراهای جرمی فراتر از ایرلند و ایرلند شمالی است. از پیمودن خیابان‌های پرجنب‌وجوش توکیو تا کاوش در خرابه‌های باستانی ماچو پیچو، او در جستجوی تجربه‌های چشمگیر در سراسر جهان سنگ تمام گذاشته است. وبلاگ او به عنوان یک منبع ارزشمند برای مسافرانی است که به دنبال الهام گرفتن و توصیه های عملی برای سفرهای خود هستند، بدون توجه به مقصد.جرمی کروز، از طریق نثر جذاب و محتوای بصری فریبنده‌اش، از شما دعوت می‌کند تا در سفری متحول کننده در سراسر ایرلند، ایرلند شمالی و جهان به او بپیوندید. چه مسافری با صندلی راحتی باشید که در جستجوی ماجراجویی های جانشین هستید یا یک کاوشگر باتجربه که به دنبال مقصد بعدی خود هستید، وبلاگ او وعده می دهد که همراه مورد اعتماد شما باشد و شگفتی های جهان را به آستان شما برساند.