The Children of Lir: A Faccinating Irish Legend

The Children of Lir: A Faccinating Irish Legend
John Graves

فهرست مطالب

این چیزی است که واقعا مهم است

در روزهای بد و خوب، مردم دور هم جمع شدند تا برای مدتی از دنیای خود فرار کنند و به Tuatha de Danann در جزیره ای پر از جادو، جنگجویان خشن و موجودات ماوراء طبیعی بپیوندند.

2> آیا تا به حال در مورد داستان فرزندان لیر چیزی شنیده اید؟ نظرات خود را در نظرات زیر با ما در میان بگذارید.

بیشتر وبلاگهای اسطوره ای ایرلندی: افسانه فین مک کول

اگر اهل تاریخ ایرلند هستید، پس از خواندن این افسانه هیجان زده خواهید شد. با وجود غم انگیز و غم انگیز آن، فرزندان لیر، یکی از مشهورترین اسطوره های تاریخ بشریت است. به سادگی، دانستن درباره فانتزی های باستانی به شما امکان می دهد تا نحوه زندگی، تفکر و تعامل مردم گذشته با یکدیگر را کشف کنید.

اسطوره شناسی در دنیای امروز بی ربط نیست. بدون شک، اسطوره‌ها و افسانه‌های اولیه عناصر اصلی در شکل‌دهی و شکل‌گیری فرهنگ مدرن هستند، اما بینشی غنی از شیوه‌ای هستند که اجداد ما جهان پیرامون خود را می‌دیدند.

بسیاری از کشورها فرهنگ و اعتقادات خاص خود را دارند. اسطوره شناسی اغلب بخش محکمی از فرهنگ یک کشور را تشکیل می دهد. داستانهایی گفته شد و در نهایت برای توضیح منشأ جهان، تجربه جهانی بشریت نوشته شد و سعی شد عقل را به هرج و مرج جهان طبیعی بیفزاید.

در نتیجه، احتمالاً نام ثور قدرتمند در اساطیر اسکاندیناوی، هادس، خدای یونانی زیرزمین، را، خدای مصری خورشید، یا حتی داستان رومولوس و رموس، دو برادری که توسط گرگ ها بزرگ شده و مسئول هستند، شنیده اید. برای تأسیس شهر رم هر یک از این فرهنگ ها چند خدایی بودند و از اساطیر برای توضیح جهان پیرامون خود استفاده می کردند. این خدایان باستانی اغلب مسئول خلقت، طبیعت، عشق، جنگ و زندگی پس از مرگ بودند

یکی کمتر شناخته شده،راهب مسیحی در برخی نسخه ها این راهب سنت پاتریک بود که برای گسترش مسیحیت وارد ایرلند شد. آنها از او خواستند که آنها را غسل تعمید دهد زیرا احساس می کردند که مرگ آنها نزدیک است. در نتیجه، آنها را قبل از مرگ غسل تعمید داد. از این رو، این سرنوشت فرزندان لیر بود.

داستان اصلی فرزندان لیر

زمینه های داستان در دوران باستان رخ می دهد. ایرلند. آن زمان در جریان نبرد Mag Tuired بین Tuatha Dé Danann و Fomorians، دو نژاد ماوراء طبیعی در اساطیر ایرلندی بود. Tuatha Dé Danann در نبرد پیروز شد و لیر انتظار داشت که سلطنت را دریافت کند.

Lir معتقد بود که او سزاوار این بود که پادشاه شود. اما در عوض سلطنت به بودب دیرگ اعطا شد. لیر خشمگین شد و از محل تجمع خارج شد و طوفانی از خشم را پشت سر گذاشت.

اقدام لیر باعث شد برخی از نگهبانان پادشاه تصمیم بگیرند که به دنبال او بروند و به دلیل عدم تسلیم یا عدم تسلیم شدن، مکان او را بسوزانند. انطباق. با این حال، پادشاه پیشنهاد آنها را رد کرد، زیرا معتقد بود که ماموریت او حفاظت از مردمش است و لیر را نیز شامل می شود. ، پادشاه بودبه دیرگ دخترش را برای بازگرداندن صلح به لیر برای ازدواج به لیر پیشنهاد داد بنابراین لیر با دختر بزرگ بودبه به نام آیوبه ازدواج کرد که در نسخه های مدرن داستان معمولاً به نام اوا شناخته می شود.

آیو و لیر یکزندگی شادی که در آن او چهار فرزند زیبا به او داد. آنها یک دختر به نام فیونوالا، یک پسر به نام آئوده و دو پسر دوقلو به نام های کان و فیاچرا داشتند. مردم معمولاً آنها را به عنوان فرزندان لیر می شناختند و خانواده خوشبختی بودند، اما با مریض شدن ایوا، روزهای خوب شروع به محو شدن کردند.

اوا چند روز بیمار ماند تا زمان مرگش فرا برسد. دور و دنیا را پشت سر بگذار رفتن او همسر و فرزندانش را در یک آشفتگی وحشتناک قرار داد. او نور خورشید زندگی آنها بود.

شاه بودبه به شادی داماد و چهار نوه خود اهمیت می داد. بدین ترتیب او دختر دیگرش، آئویفه را برای ازدواج با لیر فرستاد. او می خواست به بچه ها مادری دلسوز بدهد تا از آنها مراقبت کند و لیر موافقت کرد و بلافاصله با او ازدواج کرد. مادری که آرزویش را داشتند او یک همسر دوست داشتنی نیز بود. با این حال، عشق خالص او به محض اینکه متوجه محبت چشمگیر لیر به فرزندانش شد، به حسادت تبدیل شد.

او از این واقعیت که لیر بیشتر وقت خود را صرف بازی با فرزندانش می‌کند حسادت می‌کرد. به همین دلیل، فرزندان لیر به جای فرزندان ناتنی او، دشمن او شدند.

او شروع به برنامه ریزی برای مرگ آنها کرد تا بتواند وقت لیر را تماماً برای خودش داشته باشد. او قطعاً به کشتن آنها با کمک خدمتکاران فکر می کرد. اما در کمال تعجب او از انجام این کار خودداری کردند. او به اندازه کافی شجاع نبودتا خودش همه آنها را بکشد، زیرا معتقد بود که ارواح آنها برای همیشه او را تعقیب خواهند کرد. در عوض، او از جادوی خود استفاده کرد.

سرنوشت فرزندان لیر

در یک روز خوب، او فرزندان لیر را برای شنا در دریاچه برد. آسمان می درخشید و بچه ها خوش می گذراندند. آئویفه در حالی که با بازیگوشی در دریاچه شنا می کردند و از سرنوشتشان بی خبر بودند آنها را تماشا کرد.

در حالی که آنها از آب بیرون می آمدند، آئویف گچ او را املا کرد و هر چهار نفر را به قوهای زیبا تبدیل کرد. بچه های لیر دیگر بچه نبودند، اصلاً انسان نبودند. آنها قو بودند.

طلسم او آنها را به مدت 900 سال قو نگه داشت، جایی که آنها مجبور بودند هر 300 سال یک بار در منطقه ای متفاوت بگذرانند. سیصد سال اول در دریاچه دراوراق زندگی می کردند. سیصد سال دوم، آنها در دریای مویل زندگی می کردند و آخرین آنها در جزیره اینیش گلورا بودند.

بچه های لیر تبدیل به قو شدند، اما صدای آنها باقی ماند. آنها می توانستند آواز بخوانند و صحبت کنند و پدرشان از این طریق حقیقت را می دانست. لیر به عنوان مجازات، آئویفه را تبدیل به دیو هوا برای ابدیت کرد.

پایان های متفاوت برای داستان فرزندان لیر

بیشتر داستان های باستانی با بخت و اقبال روبرو هستند. دستخوش تغییرات جزئی می شود داستان بچه های لیر نیز از این قاعده مستثنی نبود. تکرار داستان در طول سالها شامل تغییراتی بوده است. با این حال، پایان واقعی ازداستان اسرارآمیز باقی ماند.

نسخه های متعددی ظاهر شد که امکان دانستن پایان داستان اصلی را بسیار کم می کرد. تنها شباهت این است که همه نسخه‌های مشترک این واقعیت است که پایان پایانی با خوشی نبود.

نخستین زنگ در ایرلند (نسخه اول)

زنگ قدیمی ایرلندی

در یک نسخه، آئویف بیان کرد که زمانی که اولین زنگ مسیحی در ایرلند به صدا درآید، طلسم شکسته خواهد شد. این نسخه ای بود که لیر فرزندانش را پیدا کرد و زندگی خود را در دریاچه برای محافظت از قوها گذراند. او تا زمانی که در سنین پیری مرد، پدری خوب و دلسوز برای فرزندان قو خود باقی ماند.

لیر در سیصد سال اول طلسم آنها در کنار دریاچه دراوراق با آنها زندگی کرد. او از گذراندن وقت با فرزندانش، گوش دادن به صداهای طلسم شده آنها در حین آواز خواندن لذت می برد. شاید این نمادی از یادگیری شاد بودن با تغییر در زندگی، حتی پس از از دست دادن بود، چه کسی می‌داند؟

آنها طبق قوانین طلسم، سال‌های خوشی را پشت سر گذاشتند تا زمان رفتنشان فرا رسید. وقت آن بود که با پدرشان خداحافظی کنند و راهی دریای مویل شوند. در طول مدتی که در دریای مویل بودند، آنها سخت ترین دوران زندگی خود را سپری کردند. با این حال آنها از طوفان های سهمگین جان سالم به در بردند و با حمایت از یکدیگر زخم هایی را تحمل کردند. متأسفانه، آنها بیش از چند بار از هم جدا شدند، اما همیشه دوباره به هم می رسیدنددر نهایت.

زمان آن بود که یک بار دیگر سفر کنند. آنها با هم مطابق با سرنوشت خود رفتند و راهی جزیره اینیش گلورا شدند. این آخرین مقصدی بود که قبل از شکسته شدن طلسم به آن ها می رسیدند.

در آن زمان پدرشان از دنیا رفته بود و قلعه ای که فرزندان لیر در آن زندگی می کردند چیزی جز ویرانه نبود. یک روز، آنها اولین ناقوس مسیحی را از اولین کلیسای ایرلند شنیدند. آن زمان بود که آنها فهمیدند که طلسم در شرف برداشته شدن است.

Caomhog the Holy Man

بچه های لیر یا به عبارت دقیق تر، قوها صدا را دنبال کردند. از ناقوس تا اینکه به خانه ای رسیدند که کنار دریاچه بود. آن خانه متعلق به مرد مقدسی به نام Caomhog بود.

او در آخرین روزهای طلسم از چهار قو مراقبت کرد. اما باز هم همه چیز برخلاف میل آنها پیش رفت. مردی زره ​​پوش در خانه ظاهر شد و ادعا کرد که او پادشاه کوناخت است.

او ادعا کرد که پس از شنیدن در مورد قوهایی که صدای زیبایی داشتند تا آنجا آمده است. او می‌خواست آنها را ببرد و تهدید کرد که در صورت امتناع از تعقیب او، تمام شهر را به آتش خواهد کشید. اما این بار فراخوانی بود برای شکستن طلسم. قوها در حال بازگشت به شکل اولیه خود در کودکی بودند، فرزندان زیبای لیر.

پادشاهعصبانی شد و شروع به فرار کرد. پایان خوش زمانی که بچه ها به سرعت پیر شدند به یک تراژدی تبدیل شد. آنها بسیار پیر بودند. بیش از 900 صد سال قدمت دارد.

Caomhog مرد مقدس تمام مدت آنجا بود. او متوجه شد که فرزندان احتمالی تنها چند روز یا حتی چند ساعت با مرگ فاصله دارند. در نتیجه، او آنها را غسل تعمید داد، تا آنها با ایمان وفادار بمیرند. و این پایان فرزندان لیر بود، اما افسانه آنها برای همیشه زنده ماند.

برکات کشیش (نسخه دوم)

جزئیات در چگونه فرزندان لیر روز خود را در سه آب مختلف گذرانده بودند، ثابت ماند. تغییرات جزئی هر نسخه در نحوه شکسته شدن طلسم نهفته است.

یک نسخه می گوید که طلسم با به صدا درآمدن اولین ناقوس کلیسای مسیحی در ایرلند شکسته شد. برعکس، به نظر می رسید نسخه دوم نظر دیگری داشته باشد. وقتی فرزندان لیر به خانه ای رسیدند که یک راهب در آن زندگی می کرد، او نه تنها از آنها مراقبت کرد، بلکه از او خواستند که آنها را به انسان ها برگرداند.

این راهب احتمالا هنوز کائومهگ مرد مقدس بود. همانطور که او در برخی نسخه ها با نام موچوا نیز شناخته می شد. به هر حال، زمانی که کشیش با درخواست آنها موافقت کرد، طلسم شکست، بنابراین آنها را به شکل قبلی تغییر داد. با این حال، حتی این نسخه نیز پایان خوشی را داشت که همه آرزویش را داشتند.

وقتی قوها به فرزندان خود بازگشتند، آنقدر پیر شده بودند.تا آن زمان که آنها بلافاصله مردند. با این وجود، آنها والدین خود را در بهشت ​​ملاقات کردند و در آنجا با خوشبختی زندگی کردند.

ازدواج یک پادشاه و یک ملکه (نسخه سوم)

داستان بچه های لیر خیلی گیج کننده است. هیچ کس مطمئن نیست که واقعا چگونه به پایان رسید. در نسخه ای دیگر، زمانی که آئویفه طلسم خود را بر روی کودکان افسون کرد، فیونوالا از او پرسید چه زمانی دوباره بچه خواهند شد.

در آن لحظه، پاسخ آئویفه شامل این بود که آنها هرگز به شکل انسانی خود باز نخواهند گشت مگر اینکه پادشاهی از شمال با ملکه ای از جنوب ازدواج می کند. او همچنین اظهار داشت که این باید پس از شنیدن اولین زنگ مسیحی در ایرلند اتفاق بیفتد. بدون تغییر. اما، در آن نسخه، پادشاه دیگری برای بردن قوها ظاهر شد و نه پادشاه Connacht. این بار، پادشاه لینستر، Lairgean بود. این پادشاه با دیوچ، دختر پادشاه مونستر ازدواج کرد.

دیوچ در مورد قوهای آوازخوان زیبایی که در دریاچه ای در کنار صومعه زندگی می کردند، شنید. او آنها را برای خودش می‌خواست، بنابراین از شوهرش خواست که به آن مکان حمله کند و قوها را با خود ببرد.

پادشاه لینستر، Lairgean، آنچه را که همسرش خواست انجام داد. او قوها را گرفت و آنها با او رفتند. در آن زمان، زنجیر نقره ای که چهار قو را به هم متصل می کرد، باز شد. آنها عاری از هر گونه زنجیر بودند و دوباره به آن تغییر کردندانسان ها به بچه های زیبای لیر بودن برگردیم. اما دوباره، آنها پیر بودند، بنابراین مردند.

پایان واقعی اسرارآمیز باقی می ماند

جالب است که مردم ایرلند با تمام آن پایان های فرزندان کودکان آشنا هستند. داستان لیر. هر کودک ایرلندی داستان را با پایانی متفاوت شنید، اما در نهایت، همه آنها می دانستند که این طلسم باید به هر طریقی از بین برود.

رابطه بین شخصیت های برجسته کودکان لیر و افسانه های دیگر

داستان فرزندان لیر بیش از چند شخصیت را شامل می شود که در اساطیر سلتی خدایان به حساب می آیند.

علاوه بر چهار فرزند لیر، شخصیت هایی نیز وجود داشتند. شخصیت های دیگری که ظاهرشان برای داستان حیاتی است. حتی اگر نقش‌های آن‌ها تغییرات پویایی در داستان ایجاد نکرده باشد، مهم بودند. علاوه بر این، برخی از شخصیت‌ها با شخصیت‌های معروف دیگری ارتباط داشتند که در داستان بچه‌های لیر وجود نداشت. با این حال، آنها در اساطیر ایرلندی نیز محبوب بودند.

Lir

Lir نقش برجسته ای در داستان داشت - نام او حتی در عنوان داستان استفاده می شد. تقریباً فرض بر این بود که لیر پس از نبردی که تواتا دی دانان داشت، پادشاه خواهد شد، اما این بودبه دیرگ بود که رهبری را به دست گرفت، تا حدی به این دلیل که او یکی از فرزندان داگدا بود. شاید لیر احساس می کرد که جانشین شایسته ای است، اما بدب به خاطر نسبش این عنوان را به دست آورد.

در داستاناز فرزندان لیر، خدای دریا نمونه بزرگی بود از اینکه چگونه یک پدر مهربان و دلسوز باید باشد. او زندگی خود را وقف فرزندانش کرد حتی پس از اینکه آنها به قو تبدیل شدند. طبق اساطیر ایرلندی، لیر در آخرین روزهای تواتا د دانان زندگی می‌کرده است، قبل از اینکه آنها به دنیای ماورای زمین بروند و به قوم پری ایرلند تبدیل شوند.

اساطیر ایرلندی همیشه لیر را با تپه‌ی میدان سفید پیوند می‌دهد. او شخصیت مقدسی است که نامش با میدان سفید پیوند خورده است که به نوبه خود به دریا متصل است. میدان سفید مربوط به توصیف یک دریا است.

این دریا به طور متوالی ارتباطی بین لیر و خدای دریا، Manannán Mac Lir (مانانان پسر لیر) ایجاد می کند. برخی منابع بیان می‌کنند که لیر مظهر دریا بود در حالی که منانان خدای دریا بود، اما برخی دیگر بیان می‌کنند که هر دو خدای دریا وجود داشتند.

یکی دیگر از خانواده‌های Tuatha de Danann که خدایان یک چیز خاص هستند، Dian است. سخت، خدای شفا دهنده و فرزندان شفادهنده اش میاچ و ایرمد. Dian Cecht فویل Lirs است. در حالی که لیر فرزندانش را دوست دارد، دیان به خاطر استعدادهای دارویی آنها نسبت به خودش حسادت می‌کند، سلامت مردمش را قربانی می‌کند و حتی پسرش را می‌کشد تا بهترین شفابخش در قبیله بماند. می‌توانید داستان دیان را در مقاله Tuatha de Danann ما بخوانید.

مانانان خدای دریا

مانانان نام خدای دریا است. گاهی اوقات مردماز آن به عنوان Manannán Mac Lir یاد کنید. مک لیر به معنای پسر لیر است. به همین دلیل بین لیر و خدای دریا ارتباط برقرار شد.

مردم می گویند او پسر لیر بود که باعث شد او برادر ناتنی چهار فرزند لیر باشد. Manannan یک شخصیت الهی در اساطیر ایرلندی است. این موهبت مربوط به نژادهای خاصی از ایرلند باستان بود، از جمله تواتا د دانان و فوموریان ها.

مانانان در هر چهار چرخه اساطیر ایرلندی ویژگی دارد. او در بسیاری از داستان ها ظاهر نمی شود، اما بخش مهمی از افسانه های ایرلند بود.

مانانان مک لیر – خدای دریای ایرلندی

اقلام جادویی منانان

منانان به دلیل داشتن بیش از چند مورد با خواص عرفانی محبوب شد. همه آنها جادویی بودند و نقش های بزرگی در داستان های باستانی ایرلند داشتند. یکی از وسایلی که منانان در اختیار داشت یک جام جادویی حقیقت بود. او آن جام را به Cormac Mac Airt هدیه داد. به معنی پسر هنر.

کورماک مک ایرت در زمان های قدیم یک پادشاه عالی بود. احتمالاً مشهورترین آنها نیز هست. بسیاری از افسانه های ایرلندی حتی خود را به وجود او متصل می کنند. علاوه بر این، Manannan همچنین Wave Sweeper را داشت. این قایق بود که نیازی به بادبان نداشت. امواج ملوان خودش بودند. آنها بدون نیاز به انسان آن را به همه جا منتقل کردند.

به طور شگفت‌انگیزی، آیتم‌های جادویی Manannan به فانتزی‌های بیشتری گسترش یافت. آنهااما پانتئون به همان اندازه چشمگیر خدایان متعلق به اساطیر سلتیک است که Tuatha de Danann (قبیله الهه دانو) نامیده می شود. آنها در بسیاری از اساطیر ایرلندی از جمله فرزندان لیر حضور دارند. The Children of Lir یکی از مشهورترین افسانه های ایرلند است. به بسیاری از ما در مدرسه این داستان تلخ گفته شد. این یک داستان کوتاه هیجان انگیز و در عین حال غم انگیز است، اما با این وجود تأثیرگذار است که توانسته نحوه نگاه و رفتار مردم ایرلند با قوها را تغییر دهد. ایرلند به خاطر داشتن اسطوره‌های زیادی که در شکل‌گیری آیین‌های جدید نقش داشتند، مشهور است

افسانه فرزندان لیر داستانی است که باید بدانید که کنجکاوی شما را برآورده می‌کند. برای تاریخ بنابراین، اگر از آن دسته افرادی هستید که مجذوب فانتزی های گذشته شده اید، پس از خواندن این افسانه سرگرم خواهید شد. کودکان لیر یک افسانه باستانی سرگرم کننده و بخشی از اساطیر بزرگتر، اساطیر سلتیک است. به دلیل شهرت این افسانه، نسخه های بسیار متنوعی دارد. سلت‌ها سوابق خود را نگه نمی‌داشتند، بنابراین این داستان قرن‌ها قبل از ثبت به صورت دهان به دهان گفته می‌شد که بیشتر منجر به نسخه‌های متفاوتی شد. با این حال، این یکی تا حد امکان به نسخه اصلی نزدیک خواهد شد.

Children Of Lir – Mythological Cycle – Tuatha de Danann

چه آیا اساطیر سلتیک است؟

اساطیر سلتیک شبیه هر اسطوره دیگری است که قبلاً در مورد آنها شنیده اید، به عنوان مثال، اساطیر یونان باستان و مصر. اسطوره ها هستندشامل یک کلاه ایمنی شعله ور، یک شنل نامرئی و یک شمشیر بود که او آن را فراگاراچ نامید. نام شمشیر به معنای پاسخگوی انتقام‌گیر است. آنقدر قدرتمند بود که می توانست از زره فولادی عبور کند. نام آن نشانی از صلاحیت آن در وادار ساختن هدف به پاسخ صادقانه به هر سؤالی پس از نشانه‌گرفتن از او بود. حیوانات نیز؛ آنها موجودات عرفانی بودند. این حیوانات شامل یک اسب و یک خوک بود. نام اسب انبار یال روان بود. یال که می توانست برای مسافت های طولانی روی آب راه برود. می توانست به راحتی روی زمین راه برود.

خوک گوشتی داشت که برای ضیافت و جشن غذا می داد. هیچ‌وقت غذای آن تمام نشد، زیرا پوست‌هایش هر روز بازسازی می‌شد.

برخی از افسانه‌ها حاکی از آن است که مانان پدر نیما سین یا کسی است که به ایرلند می‌رسد و اویسین را به Tír na nOg (جهان دیگر) می‌آورد. اسب سفیدی که می تواند روی آب سفر کند. Oisín i dTír na nÓg یکی از مشهورترین افسانه ها در کنار فرزندان لیر است.

Bodhbh Dearg

Bodhbh Dearg یک پادشاه مبتکر بود. که مردم به عنوان کسی که برای هر مشکلی راه حلی دارد نگاه می کردند. او همچنین فردی دلسوز و با ملاحظه بود. پس از دریافت سلطنت پس از نبرد، او متوجه شد که لیر چقدر آزرده شده است. او به نوبه خود دختر گرانقدرش را به او تقدیم کرد که چهار زیبا به او هدیه دادبچه ها.

بذبه در داستان بچه های لیر نقش بسزایی داشت. او ممکن است هر دو دخترش را به لیر هدیه داده باشد، اما آئویفه را نیز به خاطر کاری که او با بچه ها کرده بود، مجازات کرد.

او او را به یک دیو برای ابد تبدیل کرد. در اولین مرحله طلسم کودکان، لیر در کنار دریاچه ماند تا همیشه در نزدیکی آنها باشد. زمانی بود که بودبه نیز به لیر پیوست تا روحیه خود را در آن دوران سخت بالا ببرد. علاوه بر این، او از صدای زیبای بچه قوها لذت می برد.

بودبه در داستان های دیگر ایرلند باستان ظاهر شد. او با Aongus Og، پسر Daghda، پیکر خدای پدر بزرگ، و Bionn، الهه رودخانه Boyne ارتباط داشت. Aongus نیز یک خدا بود. او خدای عشق بود.

رابطه Bodhbh Dearg با خدای عشق

وقتی Aongus عاشق زنی شد که در رویاهای خود دید، پدرش، داغدا از بودبه کمک خواست. دومی یک سال تمام شروع به تحقیق و جستجو کرد. سپس، او اعلام کرد که زن رویاهای Aongus را پیدا کرده است.

نام او Caer و او دختر Ethel بود. مانند نماد موجود در فرزندان لیر، کائر به شکل یک قو زندگی می کرد. او تبدیل به یک دوشیزه نیز شد. پدرش از رفتن او امتناع کرد و او را به شکل قو زندانی کرد. آنها کسانی بودند که کشف کردند که Caer یک دوشیزه و همچنین یک دوشیزه بودقو Aongus عشق خود را به او اعلام کرد و او خود را به یک قو تغییر داد. آنها با هم پرواز کردند و زندگی شادی داشتند.

این داستان قوها را به نماد عشق و وفاداری در ایرلند تبدیل کرد.

قوها نمادهای عشق و وفاداری در ایرلند فولکلور

Aoife

Aoife که به عنوان حوا تلفظ می شود، کوچکترین دختر پادشاه بودبه Dearg بود. او دومین دختر او بود که پس از مرگ همسر اولش با لیر ازدواج کرد تا از او دلجویی کند.

همچنین ببینید: راهنمای دریاچه های نمک سیوا: تجربه سرگرم کننده و شفابخش

در برخی داستان‌ها آئویفه دختر رضاعی بودبه بود. او او را مانند خود بزرگ کرد، اما او در واقع دختر ایلیل آران بود. آئویفه به خاطر زن حسود بودن محبوب بود. اما قبل از این که حسادت خود را نسبت به فرزندان لیر نشان دهد، آنها را از محبت خود فرو می برد.

غیرت او پیروز شد، اما شادی را از همه ربود. وقف لیر از زمان خود برای فرزندانش بی‌تزلزل بود، اما همه چیز هرگز یکسان نبود. او یک شخصیت برجسته در داستان فرزندان لیر بود، زیرا او در واقع دلیل اصلی وقوع همه آن تراژدی بود.

افسانه ها بیان می کردند که آئویفه در ابتدا وقتی چهار فرزند را متحول کرد، احساس بدی داشت. حتی در برخی موارد قبل از اینکه لیر بفهمد او چه کرده است به بادب عزیز رفت. او به بچه ها اجازه داد تا صدای خود و مهارت های جامع انسانی را حفظ کنند و از او التماس کردند که طلسم خود را برگرداند. در همان لحظه، آئویفه از کاری که انجام داد پشیمان شد، اما همینطور بوددیر فرزندان لیر باید 900 سال زجر بکشند تا اینکه طلسم شکسته شود. با بچه های لیر کرده بود. آنچه دقیقاً برای او اتفاق افتاده بخشی از رازهایی است که داستان در خود دارد. برخی می گویند که بودبه او را برای ابد به دیو هوا تبدیل کرد.

مردم ادعا می کردند که صدای او در باد واضح است. او گریه کرد و گریه کرد. علاوه بر این، دیگران ادعا می کنند که او به پرنده ای تبدیل شده است که باید برای همیشه و یک روز در آسمان پرسه بزند. افسانه ها و افسانه ها همیشه رابطه ای غیر قابل توضیح بین زنان و پرندگان داشته اند. این مضامین نه تنها در فرهنگ ایرلندی وجود داشت، بلکه فرهنگ‌های دیگر نیز از همین مضامین و نمادها استفاده کردند. در بچه های لیر ظاهر شد، او با برخی از شخصیت های اصلی ارتباط داشت. آیلیل در داستان های دیگر با بودبه دیرگ ظاهر شد. او در مورد Aongus Og به او کمک کرد.

مهمتر از همه، او پدر واقعی دو دختر بود که با Lir، Aobh و Aoife ازدواج کردند. بدبه دیرگ کسی بود که دو دختر را چنان بزرگ کرد که گویی مال او بودند. دلیل آن در بچه های لیر بیان نشده است. با این حال، باید ریشه در داستان های دیگر ایرلند باستان داشته باشد.

بیشتر داستان های آییل به نوعی به ملکه مرتبط است.میادبه. او یک قهرمان کافی بود که میذبه شوهر سومش را کنار گذاشت تا با او باشد. معروف ترین افسانه آنها Táin Bó Cúailnge (حمله گاو کولی) نام دارد.

آیلیل در ابتدا بهترین نامزد برای او به نظر می رسید. او رابطه او با فرگوس مک ریوچ، پادشاه اولستر را پذیرفت. زمانی که ایلیل در نهایت اجازه داد حسادت خود را تحت سلطه خود درآورد و مسئول مرگ Fearghus شد، چرخش پیچیده ای به وجود آمد.

از آنجایی که ما هر چرخه و شخصیت را معرفی کرده‌ایم، جالب است بدانید که کدام چرخه هر یک از آنها را در خود جای می‌دهد. افسانه فرزندان لیر در یک چرخه قرار می گیرد، اما لزوماً به این معنا نیست که همه شخصیت های داستان فقط به آن چرخه تعلق دارند.

در واقع، برخی از آنها ممکن است به چرخه های دیگری تعلق داشته باشند. دلیل این امر این است که داستان های آن شخصیت ها تنها به یک افسانه محدود نمی شد. به عنوان مثال، Aoife یکی از شخصیت های فرزندان لیر است.

اما او داستان های خاص خود را در اسطوره های ایرلندی داشت. نمایه ای که تمام اطلاعات پیشینه او، چرخه ای که به آن تعلق داشت و داستان هایی که درباره او شناخته شده بود را بیان می کرد. این پروفایل ها همچنین ممکن است شامل رابطه بین شخصیت های چرخه های مختلف و نحوه ارتباط آنها با یکدیگر باشد.

چهار چرخه اصلی در اساطیر ایرلندی وجود دارد، اما داستان کودکان لیرتنها دو مورد از آنها را شامل می شود. این دو چرخه عبارتند از چرخه اساطیری و چرخه اولستر. شخصیت های داستان فقط متعلق به این دو چرخه هستند. این چرخه ها نقش خود را در خود داستان آشکار نمی کنند، اما بیشتر از پیشینه آنها در اسطوره می گوید.

ممکن است به شما کمک کند که چرخه ها را به عنوان دوره ها یا دوره های زمانی در نظر بگیرید. یک فرد می تواند دوران های زیادی را در زندگی خود زندگی کند و برای خدایان ماوراء طبیعی که می توانند قرن ها زندگی کنند، این امر حتی بیشتر صادق است.

چرخه اساطیری و فرزندان لیر

چرخه اسطوره‌ای یکی از مهمترین نقش‌ها در داستان است. بیشتر شخصیت ها را شامل می شود. علاوه بر این، این چرخه ای است که خود داستان نیز در آن قرار می گیرد. این قدیمی‌ترین چرخه در اساطیر ایرلندی است و حول مجموعه‌ای از داستان‌های مردمی می‌چرخد که شخصیت‌های الهی در نظر گرفته می‌شوند. با دانستن این موضوع، به راحتی می توان حدس زد که داستان بچه های لیر یکی از محبوب ترین داستان های این چرخه است.

تواتا د دانان می تواند در هر چرخه ای ظاهر شود، اما چرخه اسطوره ای این بود. دورانی که آنها وارد ایرلند شدند و در ایرلند ساکن شدند.

قصه های متعلق به این چرخه فرصت تبدیل شدن به مسیحیت را نداشتند زیرا داستان ها حول محور Tuatha De Dannan می چرخید که پس از میلزی ها برای همیشه مخفی شدند. موفق شد آنها را شکست دهد.

چرخه اولستر و فرزندان لیر

دومینچرخه، اولستر، همه چیز در مورد جنگجویان و جنگجویان نترس است. با کمال تعجب، Aoife در این دسته قرار می گیرد. این ممکن است از طریق طرح بچه های لیر آشکار نباشد. او همچنین دختر رضاعی بودبه دیرگ، همسر دوم لیر، و نامادری چهار فرزند قو بود.

اما، درست مانند پدر واقعی اش، ایلیل، او یک جنگجو بود. مورد دوم در دیگر داستان های ایرلند باستان آشکار بود، اما فرزندان لیر یکی از آنها نبود. در این داستان او علیرغم ماهیت زمینگیرتر پدرش آییل، کاربر جادویی به نظر می رسد. این احتمالاً به این دلیل است که او توسط یکی از اعضای Tuatha de Danann بزرگ شده است، و بنابراین جادو را از پدرش آموخته است.

نژادهای باستانی ایرلندی مربوط به فرزندان لیر 0>در داستان های ایرلند باستان، بیش از چند نژاد وجود دارد که ظاهر می شوند. این نژادها مسئول ساختن کل تاریخ افسانه ها و اسطوره ها هستند. معمولاً نبردهای تاریخی وجود دارد که شامل دو یا چند نژاد از آن نژادها می شود.

آنها عبارتند از Tuatha De Danann، Fomorians و Gaels. هر یک از آنها یک نژاد قدرتمند، فوق طبیعی و جادویی بودند. آنها دوره های زندگی خود را داشتند و سپس برخی از آنها ناپدید شدند. طبق افسانه، ساکنان ایرلند امروزی از نژاد گائل ها هستند. Tuatha de Danann خدایان بودند و Fomorians نماینده قدرت ویرانگر طبیعت بودند.

از همه مواردقبایل در اسطوره ایرلندی، فوموریان ها بسیار جالب هستند، برخی از آنها هیولا، برخی دیگر غول و چند انسان زیبا بودند. این تنوع داستان ها و شخصیت های جالب بسیاری را ایجاد کرد، مانند Balor of the Evil Eye که داستان غم انگیز Wooing of Etain را به راه انداخت.

فقط برای افزودن به دشمنی های پیچیده ای که در مورد آن صحبت کردیم، برخی از تواتا د دانان و فومریان عاشق شدند و صاحب فرزند شدند. این کودکان اغلب نقش تعیین کننده ای در ایجاد صلح یا ایجاد جنگ بین دو قبیله داشتند.

Tuatha De Danann

نام آنها به معنای قبایل خداست. به طور دقیق تر، دانان به الهه دانا یا دانو اشاره می کند. در افسانه ها و اسطوره های باستانی داستان های زیادی در مورد او وجود نداشت. با این حال، به او به عنوان یک شخصیت الهی تحسین شده نگاه می شد. داستان هایی وجود داشت که اطلاعات بیشتری در مورد او ذکر می کرد، اما متأسفانه گم شدند. او الهه مادر و شخصیتی بود که قبیله به آن نگاه می کرد. او به‌عنوان آفریننده‌ای در نظر گرفته می‌شد.

fiDanu، الهه مادر Tuatha de Danann

به هر حال، Tuatha De Danann نژادی فراطبیعی بود که در دوران باستان وجود داشت. ایرلند. آنها نماینده مردمی بودند که قبل از ظهور مسیحیت در ایرلند زندگی می کردند.

قبل از وجود Tuatha De Danann، نمدها وجود داشتند. آنها اجداد Tuatha De Danann بودند. هر دو مسابقه به نظر می رسداز همین شهرها.

این شهرها در قسمت شمالی جهان و خارج از ایرلند وجود داشته و به آنها فالیاس، گوریاس، موریاس و فینیاس می گفتند. از هر شهر یکی از چهار گنج Tuatha de Danann را آوردند. Lia Fáil (سنگ سرنوشت)، Lughs Spear، Dagda’s Cauldron و Nuada’s Sword of Light. نوادا پادشاه Tuatha De Danann بود که برای اولین بار به ایرلند آمدند.

Lugh's Spear- یکی از چهار گنجینه Tuatha de Danann

او در طی نبرد آنها علیه فوموریان ها پادشاه فوموریان، بالور، نوادا را از طریق چشمان سمی خود کشت. برای انتقام، Lugh، قهرمان Tuatha De Danann، خود Balor را کشت. با انجام این کار، لوگ ناخودآگاه این پیشگویی را که بالر توسط نوه اش کشته خواهد شد، محقق کرد. درست پس از نبرد، لوگ سلطنت تواتا دی دانان را به دست گرفت.

سلطنت بودبه دیرگ

بعد از مرگ داگدا، بودبه دیرگ از فرزندان داستان لیر سلطنت مردم را به چنگ آورد. او در تمام دوران اقتدارش پادشاهی خوب و مدبر باقی ماند. آنها برای همیشه به زیر زمین رفتند. در زمان زیرزمینی آنها، فرمانروای آنها Manannan Mac Lir، خدای دریا بود که پسر دیگر لیر بود.

Fomorians

این نژاد معمولاًدر ایرلندی باستان به Fomoire معروف است. این یک نژاد ماوراء طبیعی دیگر است. تصویر آنها اغلب خصمانه و هیولاگونه است. آنها یا به بخش های عمیق دریا یا زیر زمین تعلق دارند. با توسعه تصویرهای مرتبط با قدرت های مخرب طبیعت، فومور شروع به شبیه شدن به تایتان ها، موجودات عظیم یا مهاجمان دریا کرد.

رابطه آنها با نژادهای دیگر ایرلند هرگز خوشایند نبود. همه نژادها دشمن آنها بودند. با این حال، رابطه آنها با Tuatha De Danann کمی پیچیده تر بود. آنها دشمن بودند، با این حال افراد هر دو طرف ازدواج کردند و صاحب فرزند شدند.

به نظر می‌رسید که فوموریان‌ها کاملاً مخالف Tuatha De Danann باشند. دومی به خدایان اعتقاد داشتند که نمادهای صلح، آرامش و تمدن هستند. از سوی دیگر، خدایان فوموریان خدایان تاریکی، هرج و مرج، مرگ و تمام قدرتی بودند که برای طبیعت مخرب به نظر می‌رسد.

فوموریان هیچ ربطی به داستان افسانه‌ای فرزندان لیر نداشتند، اما داستان آنها در اسطوره با قبیله دانو آمیخته شده است.

قوها در فرهنگ ایرلندی

قوها موجودات شگفت انگیزی هستند. آنها همیشه بخشی از اساطیر ایرلندی بودند. در واقع، داستان بچه‌های لیر تنها داستانی نبود که قوها بخش قابل توجهی از داستان را در اختیار داشتند. داستان های زیادی وجود دارد.

قوها همیشه نماد عشق و پاکی بوده اند. بدیهی است که دلیل پشت سرمجموعه ای از اسطوره های فولکلور که در یک منطقه یا فرهنگ خاص سرچشمه گرفته اند. بیشتر آنها شباهت هایی با خدایان، هیولاها و فانی های ماوراء طبیعی دارند.

علاوه بر این، اساطیر سلتیک شامل افسانه های بسیاری به عنوان نمونه می باشد، فین مک کول و گذرگاه غول پیکر، داستان اویسین در تیر نا نوگ، افسانه پوکاها، دیوانگی قصه های شیرین و بچه های لیر. رمزگشایی "درس" پشت قصه ها در اسطوره سلتیک، نه بیشتر از کودکان لیر، دشوار است.

اساطیر و افسانه های ایرلندی

جالب است که تاریخ باستانی ایرلند پر است. از افسانه ها و اسطوره های مرموز اگر تا به حال به جزیره ایرلند رفته باشید، تأثیر اساطیر را در نام‌های مکان‌هایی مانند گذرگاه غول‌ها خواهید دید.

ظهور مسیحیت و این واقعیت که راهبان اولین کسانی بودند که داستان های سلتی را ثبت کردند، اسطوره های مسیحی بسیاری را با عناصر سلتی متمایز ایجاد کرده است، مانند داستان های سنت پاتریک که شیاطین را از کرواگ پاتریک بیرون می کند و مارها را بیرون می راند. موجودات مهمی برای درویدهای بت پرست) از ایرلند، یا حتی شنل جادویی سنت بریجید بودند.

الهه بریجیت از تواتا د دانان، یکی از محبوب ترین خدایان باستانی

افسانه های ایرلندی بی شماری وجود دارد. با این حال، برخی از آنها محبوب ترین هستند، از جمله فرزندان لیر و سنت پاتریک. برخی از نسخه ها بیان می کنند که بین این دو افسانه ارتباط وجود دارد. با این حال، همه ازاین نمادسازی برای زندگی است. جای تعجب نیست که اساطیر ایرلندی از آنها برای توصیف کسانی که دارای وضوح و وفاداری در قلب خود هستند استفاده می کند.

اسطوره ها همیشه قوها را به عنوان تغییر شکل دهندگان به تصویر می کشند. آنها مردم را به این باور سوق دادند که قوها می توانند با اراده خود به شکل انسان درآیند و برعکس. چنین تصور نادرستی مردم ایرلند، به ویژه، و به طور کلی جهان را وادار کرده است که با قوها مانند رفتار با انسان ها رفتار کنند. در ایرلند قوها توسط قانون حیات وحش 1976 محافظت می شوند.

دوشیزه قو یک کهن الگوی رایج در اساطیر در سراسر جهان است. مانند سلکی سلتیک، که برای تبدیل شدن به فوک از پوست فوک استفاده می‌کند، دوشیزگان از پوست قو برای تبدیل شدن به پرنده در افسانه‌های سراسر جهان استفاده می‌کنند.

ایرلندی‌ها قوها را Eala می‌نامند. تلفظ این کلمه الله است. قوها نیز از جمله حیوانات نادری هستند که می توانند تا بیست سال در طبیعت زندگی کنند، بنابراین تصور کنید چقدر می توانند در اسارت زندگی کنند. طبق اساطیر ایرلندی، قوها می‌توانستند بین دنیای واقعی و دیگر دنیاهایی که در قلمروهای مختلف وجود داشتند، سفر کنند.

نماد قوها در فرزندان لیر

داشتن با دانستن اینکه جهان و به طور خاص ایرلند چگونه به قوها نگاه می کند، به راحتی می توان حدس زد که چرا فرزندان لیر به قوها تبدیل شدند. قوها نشان دهنده شفافیت، بی گناهی و پاکی هستند.

همین امر در مورد چهار کودک فقیر نیز صدق می کند.آنها بچه بودند که زندگی شان زیر و رو شد. آنها ساده لوحانه با نامادری خود رفتند تا یک روز سرگرم کننده را در کنار دریاچه سپری کنند، غافل از اینکه چه چیزی در انتظار آنها بود.

قوها در سایر افسانه های ایرلندی

به غیر از بچه‌های لیر، داستان‌های بسیاری در اساطیر ایرلندی قوها را به تصویر می‌کشند و آنها را به عنوان بخشی از طرح گنجانده‌اند. قوها در آن داستان ها معمولاً افرادی بودند که قربانی نوعی طلسم می شدند. با این حال، داستان های دیگر، قو را به عنوان نماد عشق ابدی نشان می دهند> یکی از این افسانه ها Tochmarc Étaíne یا Wooing of Etain بود. در این افسانه، ایتین دختر زیبای آیلیل (بله پدر آئویفه و اوا) بود و میدیر از تواتا دی دانان عاشق او شد.

آنها ازدواج کردند و زندگی آنها تا زمان حسادت عالی بود. یک زن به عهده گرفت آن زن فومناخ بود. او ایتین را به یک پروانه تبدیل کرد و مردم را به این باور رساند که او فرار کرده یا ناپدید شده است. روزی در جام شراب افتاد و زن عطار او را قورت داد. در ابتدا غم انگیز به نظر می رسد، اما در واقع. آن حادثه تضمین کرد که ایتین یک بار دیگر به یک انسان متولد شود.

زمانی که او دوباره انسان شد، با پادشاه دیگری ازدواج کرد، اما شوهر قبلی او، میدیر، حقیقت را می دانست و او می خواست او را برگرداند. او باید می رفتاز طریق یک بازی؛ چالشی در برابر شاه بزرگ و هر کسی که پیروز شد باید با ایتین باشد.

میدیر در نهایت پیروز شد و وقتی هر دو یکدیگر را در آغوش گرفتند، به قوها تبدیل شدند. برخلاف فرزندان لیر، قوها در این داستان نماد معنای عشق واقعی هستند. همچنین تضمین می‌کند که زوج‌های عاشق برای زندگی متعهد به یکدیگر زندگی می‌کنند. جویس در سال 1911 نوشت؛ داستان درباره مردی است که به سوی قو سنگ پرتاب کرد. قو روی زمین افتاد و در همان لحظه؛ تبدیل به یک زن زیبا شد.

این زن داستان تبدیل شدن به قو را به شاعر ارارد مک کوسی گفت. او ادعا کرد که برخی از شیاطین او را در حالی که در بستر مرگ بود دزدیدند. کلمه شیطان در آن داستان به ارواح شیطانی واقعی اشاره نمی کند. در عوض، به افراد جادویی اشاره دارد که با هم به شکل قو سفر می کردند.

Aengus، خدای عشق، و Caer Ibormeith

قوها نمادی از تراژدی در بچه های لیر. برعکس، در این افسانه نماد عشق است. این داستان قبلاً در سراسر مقاله ذکر شد، اما به طور خلاصه. درباره Aengus خدای عشق است که عاشق زنی به نام Caer شد که مدام در رویاهایش می دید.

پس از مدت ها جستجوی او متوجه شد که او یک قو است. او در میان 149 دختری بود که به قو تبدیل شدند. زنجیرهایی بود که هر دو را جفت می کردنداز آنها به یکدیگر Aengus خود را به یک قو تبدیل کرد، Caer را شناخت و آنها ازدواج کردند.

آنها با هم پرواز کردند و آهنگ های عاشقانه را با صدای زیبای خود خواندند. باز هم قوها در این داستان نماد آزادی و عشق ابدی هستند. تبدیل شدن خدای عشق به یک قو قطعا به نمادگرایی پرنده کمک کرد.

سه کم عمق که فرزندان لیر روی آنها به عنوان قو زندگی می کردند

فراتر از شک، داستان بچه های لیر در سرزمین های ایرلند اتفاق افتاد. در داخل داستان، نام چند مکان از کنار خوانندگان گذشت. از جمله این مکان ها می توان به دریاچه دراورا، دریای مویل و جزیره اینیش گلورا اشاره کرد.

بالا و فراتر، لیر، خدای دریا، در قلعه ای زیبا زندگی می کرد. قلعه ای بود که در حضور همسر و چهار فرزند زیبایش بهترین دوران زندگی خود را در آن سپری کرد.

قبل از وقوع حوادث تلخ، قلعه مکانی شگفت انگیز بود. مکان های نشان داده شده همه واقعاً در ایرلند وجود دارند، اما در حال حاضر، آب هایی را که قوهای بچه در آنها زندگی می کردند، معرفی می کنیم. این مکان به عنوان دریاچه دراواراگ است، اما ممکن است شنیده باشید که آن را لوف یا دریاچه دراواراگ می نامند. هر دو کلمه Lough و Loch در زبان ایرلندی به معنای دریاچه هستند و بیشتر مورد استفاده قرار می گیرند.

همچنین ببینید: 11 کار برتر برای انجام در پرتغال در حال حاضر مکان ها، محل اقامت (راهنمای رایگان ما)

این دریاچه در قلب های پنهان یا سرزمین های میانی ایرلند قرار دارد، Lough Derravaragh در رودخانه Inny قرار دارد که از رودخانه جاری می شود.Lough Sheelin در مسیر خود به سمت رودخانه شانون.

دریاچه یا Lough Derravarragh به نقطه اصلی برای انجام ورزش ها و فعالیت های آبی تبدیل شد. در کنار آن دریاچه، یک منطقه عمومی وجود دارد که مردم در آن جمع می شوند. شامل یک کافه، یک فروشگاه و یک پارک کاروان است. این منطقه معمولاً در تابستان باز می شود، بنابراین مردم می توانند از غوطه ور شدن در زیر آفتاب و شنا در آب لذت ببرند.

در انتهای دریاچه، تعدادی رینگ فورت وجود دارد. رینگ فورت ها سکونتگاه های گرد در ایرلند هستند که بسیاری از آنها در سراسر کشور پراکنده شده اند. سال‌هاست که وجود داشته‌اند.

آنها کارکردهای متعددی از جمله کشاورزی و اهمیت اقتصادی داشتند و به عنوان یک ویژگی دفاعی نیز عمل می‌کردند.

به اهمیت دریاچه برگردیم در بیش از چند افسانه محبوب و اسطوره های ایرلندی شرکت کنید. مهمتر از همه، فرزندان لیر، اما سنت کوراگ افسانه دیگری است که ارتباط مشترکی با لوف دراوارا دارد. افسانه ایرلندی، فرزندان لیر، در بخش بزرگی از داستان خود در این مکان مهم ایرلند قرار دارد. زمانی ذکر شد که چهار کودک با نامادری خود به پیک نیک رفتند و او آنها را تبدیل به قو کرد. طلسم او بیان می کرد که بچه ها باید 300 سال اول زندگی خود را در کم عمق دریاچه دراوراگ زندگی کنند. از آنجایی که طلسم باید 900 سال طول بکشد، 600 سال باقی مانده استبه طور مساوی تقسیم شدند تا در دریای مویل و سپس جزیره اینیش گلورا در کنار اقیانوس اطلس صرف شوند.

Saint Cauragh and Lough Derravarragh

در این افسانه، سنت کولومسیل سنت کوراگ را از صومعه کلز بیرون کرد. Saint Cauragh جایی برای رفتن نداشت، بنابراین به طور تصادفی در شهر پرسه می زد تا اینکه با Knockeyon برخورد کرد.

بعد از رسیدن به آنجا، سفر معنوی خود را با دعا به درگاه خدا و روزه آغاز کرد. هیچ کس در اطراف نبود و او از چشم جهانیان دور بود. روزه سنت کوراگ به حدی رسید که احساس کرد مرگش نزدیک است. او مدام به درگاه خداوند دعا می کرد تا تشنگی او را برطرف کند.

بعد از مدت کوتاهی، سنت کوراگ به صدای آب توجه کرد. از سنگی که درست بالای سرش بود بیرون می چکید. ظهور ناگهانی آب، اعتقاد سنت کوراگ را به خدا تقویت کرد.

او با رضایت نوشید تا این که تشنگی را که آرام آرام او را می کشت، رام کرد. این منبع این آب در واقع لوف دراوراغ بوده است. در آن زمان تصمیم به ساختن کلیسایی گرفت.

چاهی که آب دریاچه را دریافت می‌کرد، در قرون وسطی مکان جذابی بود. مردم با پاهای کاملا برهنه به زیارت سربالایی می رفتند. اولین زیارت معمولاً در اولین یکشنبه برداشت محصول انجام می شد. متوالی اینگونه بود که Cauragh Sundayپدید آمد.

قوهای لوف دراوراغ

این عنوان اشاره ای به فرزندان لیر نیست. در واقع اشاره به وجود قوها در لوف دراوراق دارد. مردم به دیدن قوها عادت کرده‌اند که در آنجا زندگی می‌کنند و بی‌هدف در اطراف پرسه می‌زنند.

ممکن است اینها دلیلی باشند که افسانه فرزندان لیر هنوز تا به امروز زنده است. بسیاری از افسانه های ایرلندی در طول سال ها زنده ماندند و در طول زمان در بین نسل های مختلف محبوب شدند، اما تعداد کمی از آنها به اندازه فرزندان لیر شناخته شده و حفظ شده اند. این می تواند به لطف حضور مداوم قوها در ایرلند باشد که به عنوان یادآوری داستان غم انگیز عمل می کند.

گروه قوها

دریای مویل

به گفته مردم ایرلند و اسکاتلند، آن دریا را تنگه مویل می نامند. این باریکترین منطقه گسترده دریای کانال شمالی است. دریای مویل در واقع بین ارتفاعات شمال شرقی و جنوب شرقی اسکاتلند امتداد دارد.

قسمت شمال شرقی کانتی آنتریم است که یکی از شش شهرستان اصلی ایرلند شمالی است. از طرف دیگر، قسمت جنوب شرقی در واقع Mull of Kintyre است. این در جنوب غربی اسکاتلند قرار دارد.

جالب است که دو ساحل متضاد دریا در شرایط صاف آب و هوا به وضوح دیده می شوند. اگرچه هر دو سواحل در دو کشور مختلف قرار دارند، اما کمترین فاصله بین آنها می رسدفقط 20 کیلومتر بود.

آنها در طول مدت حضورشان در آن دریا از موانع بزرگی متحمل شدند. آنها حتی در طوفان های شدید همدیگر را از دست دادند و در سرمای یخبندان مجروح شدند. با خوشحالی، برای یک لحظه شاد، آنها یک بار دیگر به هم رسیدند و دوباره آماده بودند تا به آخرین مقصد سرنوشتی که به آنها داده شده سفر کنند.

اینیش گلورا، جزیره اقیانوس اطلس

منابع مختلف در مورد اینکه آیا نام این مکان از دو کلمه اینیش گلورا تشکیل شده است یا فقط یک کلمه مانند اینیشگلورا نوشته شده است اختلاف نظر داشتند. در هر صورت، حداقل، همه آنها همان مقصد مورد نیاز را بیان می کنند و همان مقصدی را که داستان فرزندان لیر در طرح خود گنجانده است.

در ایرلندی، این جزیره به نام Inis Gluaire شناخته می شود. جزیره ای است که در کنار ساحل شبه جزیره مولت قرار دارد. دومی در اریس وجود دارد، شهری که در شهرستان مایو در ایرلند واقع شده است.

طبق گفته ایرلند، اینیشگلورا مقدس ترین جزیره در میان تمام جزیره هایی است که آن را احاطه کرده اند. این آخرین مقصدی بود که فرزندان لیر در طول 300 سال تبعید خود به آنجا پرواز کردند.

همچنین همان جایی بود که با مرد مقدسی ملاقات کردند که در حالی که آنها در کنار خانه خود از آنها مراقبت می کرد. افسانه ها می گویند که وقتی فرزندان لیر پس از شکسته شدن طلسم به شکل انسانی خود بازگشتند، با توجه به سن بسیار بالا بلافاصله مردند. مردم به ترتیب اجساد خود را در آن جزیره دفن کردند. در برخیداستان‌هایی که آنها قبل از تبدیل شدن به انسان به خانه پرواز می‌کنند و فقط خرابه‌های خانه خود را پیدا می‌کنند.

قلعه تولینالی

نام تولینالی از عبارت ایرلندی Tullaigh an Eallaigh گرفته شده است. . ترجمه تحت اللفظی این کلمه به معنای تپه قو است. قلعه این نام را به خاطر تپه ای که بر روی آن مشرف به دریاچه محبوب معروف به لوف دراوراغ است، به خود اختصاص داده است.

این دریاچه ای بود که فرزندان لیر روی آن به قو تبدیل شدند و 300 سال اول طلسم خود را زندگی کردند. بر. افسانه‌ها حاکی از آن است که قلعه‌ای که فرزندان لیر در آن زندگی می‌کردند، همان قلعه‌ای بود که اکنون قلعه تولینالی نامیده می‌شود.

توطئه داستان ممکن است واضح نباشد، اما از آنجایی که پدر آنها آنها را در نزدیکی پیدا کرده است، ممکن است گمانه‌زنی‌ها تغییر کند. واقعی بودن علاوه بر این، وقتی لیر از فاجعه فرزندان خود مطلع شد، در کنار دریاچه زندگی کرد تا نزدیک آنها باشد. به عبارت دیگر، یافتن آنها در نزدیکی و 300 سال ماندن در اطراف خانه تسکین دهنده زخم های بی پایان او بود.

هنری پاکنهام کسی بود که این قلعه را ساخت. گاهی اوقات از آن به عنوان قلعه تالار پاکنهام نیز یاد می شود. خانه خانواده پاکنهام بود. آنها یک خانواده سلطنتی بودند. هنری پاکنهام یک کاپیتان در اژدهای پارلمانی بود. او قطعه زمین بزرگی را دریافت کرد که در آن این قلعه گنجانده شده بود.

اهمیت داستان کودکان لیر

ایرلند ممکن است از دوران توسعه خارج شده باشد. اساطیر وداستان های افسانه ای با این حال، برخی یا حتی اکثر افسانه ها و اسطوره های آن همیشه در دنیای ادبیات کلاسیک برجسته خواهند بود.

اگرچه این داستان کاملا قدیمی و کهن است، مردم هنوز داستان فرزندان لیر را به زبان می آورند. . از آنجایی که مکان‌های تاریخی زیادی در داستان رخ داده‌اند، به راحتی می‌توان در حین تماشای زیبایی‌های ایرلند همیشه آن را در ذهن داشت.

کودکان لیر بخش بزرگی از تاریخ ایرلند را تشکیل داده‌اند. مردم همیشه هنگام تماشای قوها در حال شنای بی‌هدف در Lough Derravaragh یا زمانی که از کنار قلعه Tullynally یا حتی دریای Moyle می‌گذرند، این داستان را به خاطر می‌آورند.

جای تعجب نیست که همه مکان‌های ذکر شده مکان‌های جذابی در ایرلند هستند. . مکان ها نه تنها زیبا هستند، بلکه یادآور افسانه ها و اسطوره های جاودانه ایرلند نیز هستند.

این افسانه ای است که همیشه زنده خواهد ماند، مهم نیست که چقدر زمان بگذرد. اخلاقیات داستان مبهم است - آیا در مورد بدی های حسادت است؟ یا اهمیت عشق و وفاداری؟ یا حتی این واقعیت که باید تلاش کنید و بهترین موقعیت‌ها را بسازید که نمی‌توانید آن را تغییر دهید؟

در حقیقت این که چگونه آن را تفسیر می‌کنید، اهمیتی ندارد. با هر نسخه از فرزندان لیر، شما شاهد تفسیر برخی از داستان خواهید بود که غم انگیز و در عین حال زیبا، غم انگیز و در عین حال جادویی است. داستان سرایی ایرلندی همه چیز در مورد گرد هم آوردن مردم برای به اشتراک گذاشتن چند لحظه شگفتی و شگفتی استداستان های ایرلندی تغییرات و پایان های مختلفی دارند. نسخه دوم به بیش از چند نسخه منجر شد، اما طرح اصلی داستان ثابت ماند. داستان بچه های لیر در طول سال ها مورد تحسین بسیاری از هنرمندان قرار گرفته است.

چرخه اساطیر ایرلندی

ایرلند همیشه به دلیل داشتن تخیل قابل توجه محبوب بوده است. اساطیر آن پر از داستان های خارق العاده پر از قدرت های ماوراء طبیعی، خدایان و غیره است. اسطوره شناسی ایرلند، در واقع، به هیچ وجه به داستان های کوتاهی مانند فرزندان لیر محدود نمی شود.

داستان فرزندان لیر، قطعاً نقش زیادی در تاریخ اسطوره های ایرلندی دارد، اما وجود دارد. چرخه ای از این اساطیر است. کمی پیچیده تر از مجموعه ای از داستان هاست. چرخه اساطیر ایرلندی طیف گسترده ای از داستان ها و شخصیت ها را در بر می گیرد. هر داستان و شخصیت در یکی از چهار چرخه اصلی که می خواهیم به آنها اشاره کنیم، قرار می گیرند.

این چرخه ها به موارد زیر تقسیم می شوند: چرخه اسطوره ای، چرخه اولستر، چرخه Fenian و چرخه پادشاه. هر چرخه اتفاقاً انواع مختلفی از جهان ها را القا می کند. در نتیجه، هر جهانی شخصیت ها و داستان های خاص خود را همراه با مجموعه ای از ارزش ها، اخلاقیات و باورها دارد. آنها هرگز شبیه یکدیگر نیستند. با این حال، جالب است که شخصیت‌ها در بیش از یک چرخه وجود دارند.

قبل از بررسی جزئیات هر چرخه، ما در مورد متمایز بودن هر یک از آنها خواهیم آموخت.آنها بعداً خواهیم فهمید که کدام یک از آن چرخه ها افسانه فرزندان لیر را در خود جای داده است و هر شخصیت به کدام چرخه تعلق دارد.

توضیح مختصر هر چرخه اسطوره ای

شروع با چرخه اساطیری، در مورد مجموعه ای از پنج حمله به جهانی است که Lebor Gabála Érenn نام دارد. دومی جوهر خلقت اساطیر است. این است که کل افسانه ها از آن شکل می گیرند.

درست پس از آن، چرخه اولستر می آید. این چرخه ترکیبی از جادو و جنگجویان نترس فانی است.

چرخه سوم، چرخه Fenian، کاملا شبیه به چرخه اولستر است، اما داستان های فین یا فیون مک کومهیل و قبیله جنگجوی او معروف به فیانا را بیان می کند. . گاهی اوقات آن را چرخه اوسیانی می نامند، زیرا پسر فین اویسین داستان ها را روایت می کند.

در نهایت، چرخه پادشاه است یا چرخه تاریخی حول جهان پادشاهی می چرخد، و تمام جزئیات زندگی یک پادشاه را از نظر نشان می دهد. ازدواج‌ها، جنگ‌ها و موارد دیگر.

پس‌زمینه کودکان لیر

داستان در زمینه‌ی قلمرو تواتا دی دانان اتفاق می‌افتد و با مرگ داگدا، پادشاه جهان آغاز می‌شود. تواتا دی دانان. شورا برای رای دادن به پادشاه جدید جمع می شود. خدای دریا، لیر، انتظار داشت که نفر بعدی باشد و خشمگین شد، به بیرون هجوم آورد و از قسم خوردن به پادشاه جدید خودداری کرد.

برجسته ترین خدایان – تواتا دی دانان – کانولی کوو

بدب عزیز، پادشاه جدید،می خواست حمایت لیرز را جلب کند، بنابراین تصمیم گرفت بین لیر که بیوه شده بود و یکی از دخترانش ازدواج کند. لیر با دختر بزرگ بُدب آئویب (اوا) ازدواج کرد و هر دو زندگی شادی داشتند. آنها چهار فرزند داشتند، یک دختر به نام فیونوالا، و سه پسر که به نام‌های Aodh، Conn، و Fiachra بودند. همچنین معتقد بود که این چهار کودک فوق العاده زیبا و جذاب هستند. متأسفانه، این ازدواج شاد برای مدت طولانی دوام نیاورد. ایوا مریض شد و چند روز بعد درگذشت.

شما ممکن است انتظار داشته باشید که خصومت لیر و بدب بعد از این اتفاق بیفتد، اما این نمی تواند دور از واقعیت باشد. دو مرد غمگین بودند اما هر دو عاشق خانواده ای بودند که ایوا پشت سر گذاشته بود.

مادر جدید

پس از مرگ ایوا، لیر و فرزندانش بدبخت شدند و بچه ها در غم و اندوه بودند. نیاز به کسی برای پر کردن مراقبت مادرشان از این رو، پدربزرگ آنها، پادشاه بودب، تصمیم گرفت ازدواج دیگری بین لیر و یکی از دختران دیگرش ترتیب دهد. لیر با آئویفه، خواهر اوا ازدواج کرد و تصویر خانواده خوشبخت دوباره ظاهر شد. بچه ها آیوفه را به عنوان مادر جدید خود دوست داشتند، اما حسادت در زیر سطح شروع شد

آیوف متوجه شد که لیر به فرزندانش فداکار است و او احساس می کرد که او واقعاً به او اهمیت نمی دهد. او به این واقعیت که فرزندان ناتنی اش متعلق به اوا هستند و نه او، حسادت می کرد. در نتیجه، مادر دلسوز جدید فرزندان به یک نفرت و تلخ تبدیل شده بوددشمن او شروع به توطئه برای خلاص شدن از شر فرزندان لیر کرد. او تلاش های زیادی کرد تا آنها را از زندگی لیر حذف کند.

او خود را متقاعد کرده بود که لیر تنها در صورتی می تواند واقعا او را دوست داشته باشد که بچه ها در تصویر نباشند.

حسادت موفق می شود

آيوفه پر از نفرت به همه خدمتكارانش دستور داد كه بچه ها را بكشند، اما آنها نپذيرفتند، شوكه شده و از ماهيت واقعي او منزجر شده بودند. پس از تلاش بسیار، او شمشیری را برداشت و در حالی که آنها خواب بودند، یواشکی وارد شد تا آنها را بکشد، اما نتوانست این کار را انجام دهد. با وجود اینکه خودش نمی توانست بچه ها را بکشد، همچنان مصمم بود که آنها را از پدرشان جدا کند.

بعد برای خلاص شدن از شر بچه های لیر یک ضربه آخر زد. او بچه ها را به کمپ برد و به آنها گفت که برای شنا در دریاچه ای در نزدیکی قلعه خود بروند، و در حالی که آنها در حال شنا بودند، از یک عصای جادویی که به سمت آنها اشاره شده بود استفاده کرد و طلسم کرد. از این رو، جادوی او چهار کودک را به چهار قو تبدیل کرد.

سرنوشت فرزندان لیر

اگرچه او فرزندان لیر را نفرین کرد و آنها را به چهار قو تبدیل کرد، اما آیوفه توانایی صحبت کردن را به آنها واگذار کرد. و آواز بخوان در واکنش، فیونوالا، دختر، گریه کرد و از او پرسید که نفرین آنها کی تمام می شود. آیوفه در پاسخ گفت که هیچ قدرت دیگری بر روی زمین نمی تواند نفرین را از بین ببرد. با این حال، او به آنها گفت که این نفرین زمانی پایان می یابد که آنها 900 سال را در مکان های مختلف تقسیم کنند.

در اساطیر طلسمی وجود داشت به نام geis یا geasکه می تواند یک نفرین ایرلندی یا یک نعمت باشد. این یک طلسم بود که سرنوشت یک شخص را کنترل می کرد و می توانست برای مشخص کردن اینکه چگونه یک نفر می میرد (قهرمانانی مانند Cu Chulainn مرگی عجیب و تقریبا غیرممکن ایجاد کردند تا بدون ترس در نبردها بجنگند) یا با چه کسی ازدواج کنند (The Pursuit of Diarmuid and Gráinne) استفاده شود. ). شکستن آنها تقریبا غیرممکن بود و نتیجه شکستن چرخ دنده می تواند وحشتناک باشد. این لزوماً همان طلسمی نیست که Aoife استفاده کرده است، اما جالب است.

اول، آنها 300 سال در دریاچه ای که در آن اردو زده بودند زندگی می کردند، سپس 300 سال دیگر را در دریای مویل سپری می کردند و سپری می کردند. 300 سال آخر در جزیره اینیش گلورا. پس از اینکه خبر به قلعه او رسید، لیر به سمت دریاچه دوید تا سرنوشت فرزندان نفرین شده خود را ببیند. از اندوه گریه کرد و فرزندان قوش برای او آواز خواندند تا خوابش برد.

سپس به سمت قلعه بدب رفت تا به او بگوید دخترش چه کرده است. بدب به آئویفه دستور داد تا خود را به یک دیو هوا تبدیل کند، که او تا به امروز به همین شکل باقی مانده است.

قوهای آوازخوان

به مدت 300 سال، فرزندان لیر در دریاچه دریاچه دراوراق زندگی می کردند. آنها کاملاً از مردم جدا نبودند. Bodb، Lir، و مردم در سراسر ایرلند مرتباً از قوها دیدن می کردند تا به صدای زیبای آنها گوش دهند. در برخی نسخه ها پدر و پدربزرگ در کنار دریاچه زندگی می کردند، اما در هر صورت در 300 سال آینده، آنها دریاچه را ترک کردند.و به تنهایی به سمت دریای مویل حرکت کرد. برای محافظت از آنها، پادشاه قانونی صادر کرد که هیچ کس هرگز اجازه ندارد به یک قو آسیب برساند.

علاوه بر این، خانه جدید قوها، جایی که آنها احساس انزوا می کردند، به نظر تاریک و سرد بود. با این حال، برخی از مردم محلی دوست داشتند به آواز آنها گوش دهند. آنها 300 سال آخر را در جزیره اینیش گلورا گذراندند، جزیره ای کوچک و منزوی که شرایط برای چهار قو بدتر بود.

سرانجام پس از گذراندن 900 سال نفرین شده برای تبدیل شدن به قوها، فرزندان لیر به قلعه پدری خود پرواز کردند. با این حال، آنها فقط خرابه ها و بقایای قلعه را پیدا کردند و می دانستند که پدرشان درگذشته است.

قوها – جادوی فولکلور ایرلندی

پایان نامشخص the Children of Lir

این قسمتی است که در میان نسخه های متعدد افسانه فرزندان لیر بیشترین تفاوت را دارد. با این حال، مشهورترین پایان این بود که چهار قو با اندوه به پرواز در سراسر زمین ادامه دادند.

علاوه بر این، هنگامی که یک شاهزاده خانم از Connacht داستان آنها را شنید، خواستگار خود را فرستاد تا فرزندان لیر را برای آنها بیاورد. . هنگامی که نگهبانان قوها را پیدا کردند، پرهای خود را ریختند و به شکل انسان بازگشتند. با این حال، آن‌ها مانند گذشته به بچه‌های کوچک بازنگشتند، بلکه به چهره‌های قدیمی صدها ساله تبدیل شدند.

بعدها وقتی مسیحیت به ایرلند رسید، نسخه جدیدی گفته شد. چهار قو با یک ملاقات کردند




John Graves
John Graves
جرمی کروز یک مسافر، نویسنده و عکاس مشتاق است که اهل ونکوور کانادا است. جرمی با اشتیاق عمیق برای کاوش در فرهنگ‌های جدید و ملاقات با مردم از هر طبقه‌ای، ماجراجویی‌های متعددی را در سرتاسر جهان آغاز کرده است و تجربیات خود را از طریق داستان‌گویی جذاب و تصاویر بصری خیره‌کننده ثبت می‌کند.جرمی پس از تحصیل در رشته روزنامه نگاری و عکاسی در دانشگاه معتبر بریتیش کلمبیا، مهارت های خود را به عنوان یک نویسنده و داستان نویس تقویت کرد و به او این امکان را داد که خوانندگان را به قلب هر مقصدی که بازدید می کند منتقل کند. توانایی او در پیوند دادن روایت‌های تاریخ، فرهنگ و حکایات شخصی باعث شده تا او در وبلاگ تحسین‌شده‌اش، سفر در ایرلند، ایرلند شمالی و جهان با نام مستعار جان گریوز، طرفداران وفاداری داشته باشد.رابطه عاشقانه جرمی با ایرلند و ایرلند شمالی در طی یک سفر انفرادی کوله پشتی در جزیره زمرد آغاز شد، جایی که او بلافاصله مجذوب مناظر خیره کننده، شهرهای پر جنب و جوش و مردم خونگرم آن شد. قدردانی عمیق او از تاریخ غنی، فولکلور و موسیقی منطقه او را مجبور کرد بارها و بارها به کشور بازگردد و کاملاً خود را در فرهنگ ها و سنت های محلی غرق کند.جرمی از طریق وبلاگ خود نکات، توصیه ها و بینش های ارزشمندی را برای مسافرانی که به دنبال کشف مقاصد دلربا ایرلند و ایرلند شمالی هستند ارائه می دهد. این که آیا آن را کشف پنهان استسنگ‌های قیمتی در گالوی، ردیابی ردپای سلت‌های باستانی در گذرگاه غول‌ها، یا غوطه‌ور شدن در خیابان‌های شلوغ دوبلین، توجه دقیق جرمی به جزئیات تضمین می‌کند که خوانندگانش راهنمای سفر نهایی را در اختیار دارند.به عنوان یک جهانگرد با تجربه، ماجراهای جرمی فراتر از ایرلند و ایرلند شمالی است. از پیمودن خیابان‌های پرجنب‌وجوش توکیو تا کاوش در خرابه‌های باستانی ماچو پیچو، او در جستجوی تجربه‌های چشمگیر در سراسر جهان سنگ تمام گذاشته است. وبلاگ او به عنوان یک منبع ارزشمند برای مسافرانی است که به دنبال الهام گرفتن و توصیه های عملی برای سفرهای خود هستند، بدون توجه به مقصد.جرمی کروز، از طریق نثر جذاب و محتوای بصری فریبنده‌اش، از شما دعوت می‌کند تا در سفری متحول کننده در سراسر ایرلند، ایرلند شمالی و جهان به او بپیوندید. چه مسافری با صندلی راحتی باشید که در جستجوی ماجراجویی های جانشین هستید یا یک کاوشگر باتجربه که به دنبال مقصد بعدی خود هستید، وبلاگ او وعده می دهد که همراه مورد اعتماد شما باشد و شگفتی های جهان را به آستان شما برساند.