اسطوره یونانی مدوسا: داستان گورگون با موی مار

اسطوره یونانی مدوسا: داستان گورگون با موی مار
John Graves

مدوزا یکی از برجسته ترین چهره های اساطیر یونان است. در حالی که بیشتر مردم مدوسا را ​​به عنوان یک هیولای وحشتناک می شناسند، تنها تعداد کمی از داستان هیجان انگیز و حتی غم انگیز او می دانند. بنابراین، اجازه دهید اکنون عمیق‌تر در اسطوره یونانی مدوسا کاوش کنیم تا بفهمیم چه اتفاقی افتاد و چرا او نفرین شد.

Medusa: the Mortal Gorgon

برای ورود به داستان از مدوسا، باید با اسطوره گورگون شروع کنیم. اساطیر یونانی دارای شخصیتی به نام گورگون است که شخصیتی شبیه هیولا است.

طبق سنت آتیک، گایا، الهه-شخصیت زمین در اساطیر یونان، گورگون را برای کمک به پسرانش در مبارزه با خدایان خلق کرد. .

در اساطیر یونان، سه هیولا وجود داشت که به گورگون ها معروف بودند. آنها دختران تایفون و اکیدنا بودند که به ترتیب پدر و مادر همه هیولاها بودند. دختران به نام های استنو، یوریال و مدوسا شناخته می شدند که شناخته شده ترین آنها بود. با این حال، خواهر آنها مدوسا نبود. او توسط نیمه خدای پرسئوس سر بریده شد. عجیب است که تصور می شد مدوسا به جای اکیدنا و تایفون، دختر فورسیس، خدای دریا، و سیتو، خواهر-همسرش است.

اگرچه انواع مختلفی از گورگون ها وجود دارد، این اصطلاح رایج ترین است. اشاره به آن سه خواهر است که گفته می شود موهایشان از مارهای زنده و سمی و چهره های ترسناک تشکیل شده است. هر کسیکسانی که به چشمانشان نگاه می‌کردند، فوراً به سنگ تبدیل می‌شدند.

بر خلاف دو گورگون دیگر، مدوسا گهگاه به‌عنوان زیبا و ترسناک به تصویر کشیده می‌شد. او معمولاً به عنوان یک زن بالدار با موهایی پوشیده از مار به تصویر کشیده می شد.

از یک بانوی زیبا تا یک هیولا: چرا مدوسا نفرین شد؟

مدوسا اسطوره یونانی

تعریف رایج اسطوره مدوسا با این شروع می شود که مدوسا در اصل یک بانوی زیبا بود اما توسط الهه آتنا نفرین شده بود که او را به یک هیولا تبدیل کرد.

آتنا الهه جنگ بود. و همچنین حکمت او از فرزندان خدای آسمان و هوا، زئوس بود که به عنوان خدای اصلی پانتئون خدمت می کرد. آتنا که فرزند مورد علاقه زئوس بود، قدرت زیادی داشت.

بین پوزیدون و آتنا در مورد اینکه چه کسی باید حامی شهر مرفه یونان باستان آتن باشد، اختلاف نظر وجود داشت. پوزئیدون خدای توانا دریا (یا آب، به طور کلی)، طوفان ها و اسب ها بود.

پوزیدون به زیبایی مدوسا کشیده شد و تصمیم گرفت او را در زیارتگاه آتنا اغوا کند. وقتی آتنا متوجه شد، از آنچه در معبد مقدسش رخ داده بود خشمگین شد.

به دلایلی، آتنا تصمیم گرفت پوزئیدون را به خاطر عملش مجازات نکند. ممکن است به این دلیل باشد که پوزئیدون خدای قدرتمند دریا بود، به این معنی که زئوس تنها خدایی بود که او را به خاطر جنایتش مجازات می کرد. همچنین ممکن است آتنا به مدوزا حسادت کرده باشدزیبایی و جذابیت مردانه به او صرف نظر از دلیل دقیق، آتنا خشم خود را متوجه مدوسا کرد.

او او را به یک هیولای شنیع با مارهایی که از سرش جوانه می زنند و نگاهی مرگبار که فوراً هر کسی را که به چشمان او خیره می شود تبدیل به سنگ می کند. 1>

اسطوره مدوسا و پرسئوس

پادشاه پولیدکتس، فرمانروای جزیره یونانی سریفوس، عاشق دانائه، شاهزاده خانم آرگیو شد. پرسئوس، زاده زئوس و دانائه، یک شخصیت افسانه ای و یک قهرمان بزرگ در اساطیر یونان است. او به شدت از مادرش محافظت می کرد و مانع از نزدیک شدن پولیدکتس به او شد.

همچنین ببینید: شهر داون پاتریک: محل استراحت نهایی سنت پاتریک زئوس معروف، پدر همه خدایان و انسان ها

در نتیجه پولیدکتس نقشه ای ابداع کرد تا او را از سر راه خود دور کند. . او به همه مردان سریفوس دستور داد که به هیپودامیا، ملکه پیزا، هدایای مناسب را به این بهانه که او در شرف ازدواج با او است، بدهند. بیشتر دوستان پولیدکتس برای او اسب آوردند، اما پرسئوس به دلیل فقر نتوانست هیچ اسبی به دست آورد.

پرسئوس مایل بود یک چالش دشوار را به پایان برساند، مانند به دست آوردن سر گورگون. پولیدکتس در تلاش برای خلاص شدن از شر پرسئوس، اعلام کرد که تنها چیزی که او می خواست سر مدوسا گورگون است. او به پرسئوس دستور داد تا آن را دریافت کند و به او هشدار داد که بدون آن نمی تواند برگردد. پرسئوس که از تنها ماندن مادرش آسوده بود موافقت کرد.

پرسئوس از خدایان کمک گرفت زیرا آنهااز این موضوع آگاه است. آتنا به او سپر آیینه‌ای داد، هفائستوس، خدای آتش، شمشیر به او داد، و هادس، خدای مردگان، فرمان تاریکی خود را به او داد.

علاوه بر این، هرمس، پسر زئوس ، او را از مدوسا برحذر داشت. او از او خواست که سپر خود را صیقل دهد تا بتواند بدون اینکه مستقیماً به او نگاه کند او را ببیند. او همچنین چکمه های بال طلای خود را به او داد تا بتواند با خیال راحت به غار مدوسا پرواز کند.

پرسئوس با کمک آتنا و هرمس سرانجام به پادشاهی معروف گورگون ها رسید.

در حالی که او خواب بود، پرسئوس با شمشیر سر مدوسا را ​​برید. او موفق شد با خیره شدن به انعکاس خود در سپر آینه ای که آتنا به او داده بود او را بکشد تا از نگاه مستقیم به مدوسا و تبدیل شدن به سنگ جلوگیری کند.

مدوزا در آن زمان توسط پوزیدون باردار بود. هنگامی که پرسئوس او را سر برید، پگاسوس، یک اسب بالدار، و کرایسور، غولی که شمشیری طلایی حمل می کرد، از بدن او بیرون آمدند.

Perseus and the Hideous Head

مجسمه پرسئوس که سر مدوسا را ​​در دست دارد

پس از کشتن او، پرسئوس از سر مدوسا به عنوان سلاح استفاده کرد زیرا هنوز قوی بود. او بعداً آن را به آتنا هدیه داد و او آن را در سپر او گذاشت.

در غیاب پرسئوس، پولیدکتس مادرش را تهدید و بدرفتاری کرد که او را مجبور به فرار کرد و در معبدی محافظت کرد. هنگامی که پرسئوس به سریفوس بازگشت و متوجه شد، خشمگین شد. سپس به اتاق تاج و تخت یورش برد، جایی کهپولیدکتس و دیگر اشراف در حال ملاقات بودند.

همچنین ببینید: نان ایرلندی شمالی: 6 نان خوشمزه که در سفر به بلفاست باید امتحان کنید

پلیدکتس نمی‌توانست باور کند که پرسئوس چالش را کامل کرده است و از اینکه هنوز زنده است شوکه شده بود. پرسئوس ادعا کرد که گورگون مدوزا را کشته است و سر بریده او را به عنوان مدرک نشان داد. هنگامی که پولیدکتس و اشرافش سر را دیدند، به سنگ تبدیل شدند.

به گفته نویسنده لاتین هیگینوس، پولیدکتس نقشه قتل پرسئوس را داشت زیرا از شجاعت او می ترسید، اما پرسئوس درست به موقع رسید تا مدوسا را ​​به نمایش بگذارد. سر در مقابل او پس از آن، پرسئوس به دیکتیس، برادر پولیدکتس، تاج و تخت سریفوس را داد.

پرسئوس و آندرومدا: سر گورگون ازدواج را نجات می دهد

آندرومدا شاهزاده خانم زیبایی بود، دختر قیفئوس، پادشاه اتیوپی، و کاسیوپیا، همسرش. کاسیوپیا با لاف زدن به اینکه دخترش زیباتر از آنهاست، نیریدها را آزار داد.

در تلافی، پوزئیدون یک هیولای دریایی را فرستاد تا پادشاهی قیفئوس را نابود کند. از آنجایی که قربانی آندرومدا تنها چیزی بود که می‌توانست خدایان را خشنود کند، او را به صخره‌ای بستند و برای بلعیدن هیولا رها کردند.

پرسئوس، سوار بر اسب بالدار پگاسوس، پرواز کرد و آندرومدا را ملاقات کرد. او هیولا را کشت و او را از قربانی شدن نجات داد. او همچنین عاشق او شد و قرار بود ازدواج کنند.

اما همه چیز به این راحتی نبود. عموی آندرومدا، فینیوس، که قبلاً به او وعده داده شده بود، خشمگین شد. اوسعی کرد در مراسم ازدواج او را طلب کند. از این رو، پرسئوس سر مدوسا گورگون را به فینیوس نشان داد و او را با سنگ تبدیل کرد.

اختیارات بیشتر سر مدوسا

گفته می شود که آتنا به او داد. هراکلس، پسر زئوس، دسته ای از موهای مدوسا، که توانایی هایی مشابه سر داشت. برای دفاع از شهر تگیا در برابر حمله، آن را به استروپ، دختر قیفئوس داد. تار مو به این صورت بود که وقتی قابل رویت بود طوفانی ایجاد کند که دشمن را مجبور به فرار کرد.

علاوه بر این، آتنا همیشه سر مدوسا را ​​در زمان جنگ بر روی اجساد خود می برد.

داستانی دیگر بیان می کند که هر قطره خونی که از سر مدوسا به دشت های لیبی می چکید، بلافاصله به مارهای سمی تبدیل می شد. تایتان نپذیرفت. او می دانست که نیروی بی رحم به تنهایی نمی تواند تایتان را شکست دهد. بنابراین، او سر گورگون را بیرون آورد و آن را در مقابل خود به نمایش گذاشت، که باعث شد تایتان به یک کوه تبدیل شود. اسطوره مدوزا با مرگ او به پایان نمی رسد. با توجه به پیامدهای آن، در جنبه های مختلف زندگی مورد استفاده قرار می گیرد. اینها چند مورد هستند:

  1. فمینیسم تصویرهای مدوسا را ​​در ادبیات و فرهنگ مدرن در قرن بیستم، به ویژه استفاده برند مد ورساچه ازمدوسا به عنوان لوگوی آن.
  2. چند اثر هنری مدوسا را ​​به عنوان موضوع نشان می دهند، مانند مدوسا لئوناردو داوینچی (روغن روی بوم).
  3. برخی از نمادهای ملی سر مدوسا را ​​نشان می دهند، مانند پرچم و نشان سیسیل.
  4. مدوزا در برخی نام‌های علمی از جمله discomedusae، زیرگروه چتر دریایی، و stauromedusae، چتر دریایی ساقه‌دار، ذکر و مورد احترام قرار گرفته است.



John Graves
John Graves
جرمی کروز یک مسافر، نویسنده و عکاس مشتاق است که اهل ونکوور کانادا است. جرمی با اشتیاق عمیق برای کاوش در فرهنگ‌های جدید و ملاقات با مردم از هر طبقه‌ای، ماجراجویی‌های متعددی را در سرتاسر جهان آغاز کرده است و تجربیات خود را از طریق داستان‌گویی جذاب و تصاویر بصری خیره‌کننده ثبت می‌کند.جرمی پس از تحصیل در رشته روزنامه نگاری و عکاسی در دانشگاه معتبر بریتیش کلمبیا، مهارت های خود را به عنوان یک نویسنده و داستان نویس تقویت کرد و به او این امکان را داد که خوانندگان را به قلب هر مقصدی که بازدید می کند منتقل کند. توانایی او در پیوند دادن روایت‌های تاریخ، فرهنگ و حکایات شخصی باعث شده تا او در وبلاگ تحسین‌شده‌اش، سفر در ایرلند، ایرلند شمالی و جهان با نام مستعار جان گریوز، طرفداران وفاداری داشته باشد.رابطه عاشقانه جرمی با ایرلند و ایرلند شمالی در طی یک سفر انفرادی کوله پشتی در جزیره زمرد آغاز شد، جایی که او بلافاصله مجذوب مناظر خیره کننده، شهرهای پر جنب و جوش و مردم خونگرم آن شد. قدردانی عمیق او از تاریخ غنی، فولکلور و موسیقی منطقه او را مجبور کرد بارها و بارها به کشور بازگردد و کاملاً خود را در فرهنگ ها و سنت های محلی غرق کند.جرمی از طریق وبلاگ خود نکات، توصیه ها و بینش های ارزشمندی را برای مسافرانی که به دنبال کشف مقاصد دلربا ایرلند و ایرلند شمالی هستند ارائه می دهد. این که آیا آن را کشف پنهان استسنگ‌های قیمتی در گالوی، ردیابی ردپای سلت‌های باستانی در گذرگاه غول‌ها، یا غوطه‌ور شدن در خیابان‌های شلوغ دوبلین، توجه دقیق جرمی به جزئیات تضمین می‌کند که خوانندگانش راهنمای سفر نهایی را در اختیار دارند.به عنوان یک جهانگرد با تجربه، ماجراهای جرمی فراتر از ایرلند و ایرلند شمالی است. از پیمودن خیابان‌های پرجنب‌وجوش توکیو تا کاوش در خرابه‌های باستانی ماچو پیچو، او در جستجوی تجربه‌های چشمگیر در سراسر جهان سنگ تمام گذاشته است. وبلاگ او به عنوان یک منبع ارزشمند برای مسافرانی است که به دنبال الهام گرفتن و توصیه های عملی برای سفرهای خود هستند، بدون توجه به مقصد.جرمی کروز، از طریق نثر جذاب و محتوای بصری فریبنده‌اش، از شما دعوت می‌کند تا در سفری متحول کننده در سراسر ایرلند، ایرلند شمالی و جهان به او بپیوندید. چه مسافری با صندلی راحتی باشید که در جستجوی ماجراجویی های جانشین هستید یا یک کاوشگر باتجربه که به دنبال مقصد بعدی خود هستید، وبلاگ او وعده می دهد که همراه مورد اعتماد شما باشد و شگفتی های جهان را به آستان شما برساند.