قلعه‌های افسانه‌ای در ایرلند: حقیقت پشت افسانه‌های شهری ایرلند

قلعه‌های افسانه‌ای در ایرلند: حقیقت پشت افسانه‌های شهری ایرلند
John Graves
شب عروسی آنها در آنجا بود.

اما وقتی سرباز از جشن آن روز مست شد، در حین نگهبانی به خواب رفت. که باعث شد سربازان دیگر طبق پروتکل آن روز به سمت پستش شلیک کنند. پس از شنیدن خبر مرگ ناگهانی شوهرش، عروسش خود را از یکی از دیوارهای قلعه به پایین پرت کرد.

افسانه های شهری فراموش نشدنی ایرلندی در اطراف قلعه های افسانه ای

اکنون، حقیقت پشت هر یک از این افسانه‌ها یا اسطوره‌های شهری ایرلندی ممکن است هرگز آشکار نشود، و ممکن است ما بمانیم که آیا آنها واقعاً واقعی هستند یا خیر. با این حال، بدبین ترین افراد در میان ما ممکن است به شدت در این مورد شک کنند. با این حال، این واقعیت را تغییر نمی‌دهد که تاریخ ایرلند مملو از افسانه‌های شهری است که می‌توانند حتی شجاع‌ترین ما را بترسانند.

آیا تا به حال از هر یک از این قلعه‌های افسانه‌ای در ایرلند دیدن کرده‌اید؟ ما دوست داریم هر داستانی را که دارید بشنویم.

همچنین، فراموش نکنید که وبلاگ های مرتبطی را که ممکن است برای شما جالب باشد بررسی کنید: کیلکنی: بازتاب درخشان تاریخ ایرلند

هر کشوری در سرتاسر جهان سهم عادلانه‌ای از افسانه‌ها و افسانه‌های شهری دارد که یا بر اساس رویدادهای واقعی زندگی هستند یا زاییده تصورات مردم برای توضیح رویدادهای واقعی.

اما هیچ کشوری به اندازه ایرلند افسانه های شهری فراوانی ندارد. ایرلند کشوری با تاریخ غنی به خودی خود، از افسانه ها، از جن ها و جن ها گرفته تا داستان های ارواح و مظاهر ترسناک کم ندارد. اگر روزی به این کشور زیبا سفر کردید، حتما زمانی را برای یادگیری داستان های افسانه ای پشت بسیاری از قلعه های آن اختصاص دهید.

ما برخی از جالب‌ترین افسانه‌های شهری ایرلندی و قلعه‌های افسانه‌ای را برای شما در اینجا گردآوری کرده‌ایم، پس لطفاً ادامه دهید و نظر خود را به ما بگویید!

قلعه کیلمور

اولین قلعه از قلعه‌های افسانه‌ای که در این مقاله معرفی شده‌اند، قلعه کیلمور (همچنین به عنوان ابی کیلمور شناخته می‌شود) است. که در سال 1920 در محوطه صومعه بندیکتین در شهرستان گالوی، کانمارا تأسیس شد. این قلعه در ابتدا به عنوان یک اقامتگاه خصوصی برای خانواده هنری میچل، پزشک ثروتمند لندنی و سیاستمدار لیبرال طراحی شد. صومعه برای راهبه های بندیکتینی که در طول جنگ جهانی اول از بلژیک گریختند تأسیس شد.

هنری که تنها یک ساعت با گالوی فاصله داشت، انرژی زندگی خود را صرف ساختن ملکی کرد که آنچه را که می توان در وحشی دورافتاده کونمارا به دست آورد، به نمایش گذاشت. . امروز کیلمور ابی متعلق به وآنها با مادرشان از داخل قلعه عکس گرفتند و بعداً متوجه نور سفید عجیبی شدند که در فضای داخلی تاریک قلعه غیرقابل توضیح به نظر می رسید.

افزایش وحشتناک تر قلعه یکی دیگر از اتفاقات معمولی است که همچنان پوشیده شده است. تا به امروز در رمز و راز در طول شب، و در حالی که برج رژه به روی بازدیدکنندگان خارجی قفل است، یک شمارنده الکترونیکی که در برج قرار داده شده است، همچنان تا صد بازدیدکننده دارد. سیاه چال که بسیاری از آنها قبل از مرگ در آن زندانی شده اند. اکنون نقطه شروع تور قلعه است.

مسیر جادوگر دام آلیس کیتلر

یکی دیگر از رویدادهای تاریخی معروف که در قلعه، به ویژه در محل برج رخ داده است. . آیا دادگاه جادوگر Dame Alice Kyteler بود که گفته می شود اولین محاکمه جادوگران ثبت شده در جهان است.

پس از ازدواج برای چهارمین بار، سوء ظن در مورد مرگ ناگهانی و نابهنگام سه شوهر قبلی Dame Alice مطرح شد. اتهامات علیه او بیشتر با شهادت فرزندانش تقویت شد.

فرزندان شوهر چهارم او نیز او را به تلاش برای مسموم کردن پدرشان متهم کردند. محاکمه او در قلعه کیلکنی در سال 1324 برگزار شد. در حالی که خدمتکار او پترونلا پس از شکنجه به جادوگری و جادوگری اعتراف کرد و در آتش سوزانده شد، گفته می شود که دامهآلیس به بریتانیا گریخت و از آن زمان تاکنون هیچ سابقه ای از او وجود نداشته است.

خانه آلیس اکنون برای بازدیدکنندگان باز است، برخی از آنها اصرار داشتند که روح او را در حال پرسه زدن دیده اند.

0> یکی دیگر از ارواح ادعایی که گفته می شود در قلعه کیلکنی زندگی می کند، بانو مارگارت باتلر است که با سر ویلیام بولین ازدواج کرده بود و مادربزرگ پدری آن بولین، همسر دوم پادشاه هنری هشتم انگلستان بود. از آنجایی که او در قلعه متولد شد، گفته می شود که روح او پس از مرگش به محل تولدش بازگشت.

قلعه شانکیل

در ابتدا یک برج خانه باتلر بود. قلعه شانکیل در سال 1708 به عنوان خانه ملکه آن بازسازی شد. قلعه و باغ های اطراف آن به روی بازدیدکنندگان باز است و بازدید از محوطه به طور منظم برای عموم فراهم می شود. این قلعه توسط الیزابت و جفری کوپ در سال 1991 خریداری شد و دختر آنها سیبیل تجربه خود را با فعالیت های ماوراء الطبیعه در طول مدت زندگی خود در آنجا بازگو کرده است.

تاریخچه قلعه شانکیل

قلعه شانکیل در اوایل قرن 18 توسط خانواده ایلوارد ساخته شد و طاق آنها در قبرستانی در محوطه قرار دارد. "در دهه 1700 جسد پیتر آیلوارد در طاق گذاشته شد اما بقایای او دزدیده شد و هرگز پیدا نشد.

افسانه می گوید که او هرگز به درستی آرام نگرفت و روح او اکنون در راهروی طبقه بالا پرسه می زند زیرا هرگز وجود ندارد. در صلح»، سیبیل توضیح می دهد.

یکی دیگراتفاق معروفی نیز در دهه 1990 رخ داد، زمانی که یک عکاس Vogue مشغول عکاسی در قلعه، به ویژه در اتاق آبی بود. با این حال، او نتوانست مدت زیادی در اتاق بماند و توضیح داد که "او به اتاق نرفت زیرا نمی خواست مزاحم خانم مسن روی صندلی گهواره ای شود." چون پیرزنی نبود او متقاعد شد که این یک شخص واقعی است و زنی را توصیف کرد که با توصیف مادربزرگ من مطابقت داشت. او فقط چند ماه قبل از دنیا رفته بود و در اتاق خوابیده بود."

همچنین ببینید: شلوغ ترین فرودگاه های ایالات متحده: 10 فرودگاه شگفت انگیز

قلعه هانتینگتون

یکی دیگر از قلعه های افسانه ای ما، قلعه هانتینگتون در سال 1625 ساخته شد. ، و شناخته شده است که از گذشته پر فراز و نشیب پر از تهاجم و شورش جان سالم به در برده است. طبیعتاً این قلعه دارای مجموعه فعالیت های ماوراء الطبیعه و داستان های ارواح است. پس از دستگیری نه شورشی محلی توسط شبه‌نظامیان کورک شمالی در سال 1798 و به دار آویختن آنها از درختان خیابان قلعه، یکی از رویدادهای وحشتناک تا به امروز اثر خود را بر جای گذاشته است.

Castle Land

زمینی که قلعه بر روی آن ساخته شد، در اصل محل صومعه ای قرن دوازدهمی بود. بنابراین گفته می شود که رویت راهبان بر اساس آن گزارش شده است. همچنین سربازانی در اتاق زیر شیروانی مشاهده شده است. گفته می شود که روح اسقف لیمریک در یکی از اتاق های اصلی قلعه نیز وجود دارد.

باغ های قلعه نیز در امان نیستند.ارواح سرگردان در نقش روح آیلیش اوفلاهرتی. همسر اول لرد اسموند (که قلعه را تأسیس کرد) گاهی دیده می شود که موهای بلند خود را شانه می کند. و در حال زاری و زاری برای شوهر و پسرش که به جنگ رفته اند و منتظر بازگشت آنهاست.

تسخیر شده در قلعه

به نظر می رسد یک شخصیت غم انگیز دیگر در دامان این قلعه وجود دارد. قلعه؛ این بار سربازی است که صدای ضربه زدن به در قلعه شنیده شده است. همانطور که افسانه می گوید، سرباز کرومول در قرن هفدهم زندگی می کرد و برای جاسوسی از دشمن فرستاده شده بود، بنابراین او خود را در لباس آنها مبدل کرد، اما متأسفانه پس از بازگشت، همرزمانش نتوانستند او را بشناسند و او را با شلیک گلوله کشتند.

قلعه جهش

قتل، خونریزی و توطئه معمولاً عناصر اصلی تشکیل دهنده هر تاریخ قرون وسطی، به ویژه تاریخ قلعه های افسانه ای هستند. مطمئناً در این روزگار یک تور جالب از زمین ها ایجاد می کند. روایت‌های مختلفی از زمان ساخته شدن قلعه لیپ وجود دارد که به فضای اسرارآمیز آن می‌افزاید. اما گفته می شود که به احتمال زیاد در سال 1250 توسط قبیله O'Bannon ساخته شده است.

در قرن شانزدهم، قبیله O'Carroll مالکیت قلعه را به دست آورده بود. اما به دنبال آن سابقه نزاع در درون خود خانواده وجود داشت. رقابت بین برادران اوکارول منجر به قتل یکی از آنها به دست دیگری شد که اکنون "خونین" نامیده می شود.کلیسای کوچک".

بیشتر تاریخچه قلعه

نمایشگاه خونین همچنین ظاهراً حاوی یک اتاقک کوچک است که از دری باریک وارد می شود که در ابتدا به عنوان اتاق امن برای اشیاء قیمتی طراحی شده بود. . با این حال، طبق گزارش ها، O'Carrolls از اتاق به عنوان سیاه چال استفاده می کرد. جایی که زندانیان را به داخل اتاق می انداختند تا بمیرند و بدنشان را رها می کردند تا بپوسد. این عمل بیمارگونه در اواخر قرن نوزدهم زمانی که گاری‌های استخوان در این منطقه کشف شد، کشف شد.

قلعه لیپ پس از انتقال به مالکیت جاناتان چارلز داربی، که همسرش، میلدرد داربی، رمان‌های گوتیک را نوشت، شهرت یافت. و جلساتی را در قلعه برگزار کرد.

تالار لوفتوس

تالار لوفتوس که در قرن چهاردهم ساخته شد، گفته می شود که یکی از محبوب ترین خانه های جن زده در ایرلند است. شاید به دلیل شایعه ای قدیمی مبنی بر اینکه این خانه توسط خود شیطان تسخیر شده است. و همچنین روح دختر جوانی که گفته می شد او را دیده است.

طبق داستان، در حالی که تاتنهام برای مراقبت از عمارت در سال 1666 آمد، در حالی که خانواده لوفتوس برای تجارت دور بودند. آن، دختر جوان چارلز تاتنهام از ازدواج اولش، آنها را همراهی کرد.

قلعه جن زده دیگری

زمانی که خانواده از مهمان غیرمنتظره ای استقبال می کنند که با کشتی وارد شده بود که لنگر انداخته بود. دور از عمارت آن ها، آن متوجه می شود که مرد مرموز پایی شکافته دارد. گفته می شود که مرد ناگهان از پشت بام فرار کرد.پشت سر گذاشتن یک سوراخ بزرگ که در واقع به شکل او است.

متاسفانه، این مصیبت باعث شد آن جوان آسیب ببیند و گفته می شود که خانواده او را در اتاق مورد علاقه اش محبوس نگه داشته اند. در روایت های دیگر، گفته می شود که آن کسی بود که تصمیم گرفت خود را منزوی کند. او تا زمان مرگش در سال 1675 در آن اتاق ماند.

با این وجود، داستان به همین جا ختم نمی شود. اعتقاد بر این است که سوراخی که مهمان مرموز پشت سر گذاشته است هرگز نمی تواند به درستی تعمیر شود. روح یک زن جوان، که گمان می‌رود آن تاتنهام باشد، و گردشگران حتی گزارش دادند که در سال 2011 هنگامی که خانه برای بازدیدکنندگان باز شد، او را مشاهده کردند.

چارلز فورت

قلعه‌های افسانه‌ای در ایرلند: حقیقت پشت افسانه‌های شهری ایرلندی 2

افسانه شهری قلعه‌های افسانه‌ای که در قلعه چارلز، کورک واقع شده است، کمی پیچش رومئو و ژولیت دارد. طبق این افسانه، قلعه های افسانه ای چارلز فورت توسط روح بانوی سفید تسخیر شده است. زنی که گفته می شود پس از کشته شدن شوهرش در شب عروسی توسط پدرش که او نیز پس از شوک از دست دادن دخترش خودکشی کرد، خودکشی کرد.

بسیاری، عمدتاً کودکان، از مشاهده این روح خبر داده اند. که آنها می گویند کاملاً دوستانه است.

یک روایت دیگر از افسانه بیان می کند که عروس یک دختر محلی بوده است که با یکی از سربازان پیاده در قلعه ازدواج کرده است. قرار شد خرج کنندتوسط جامعه بندیکتین اداره می شود.

ایجاد قلعه

ساخت این اقامتگاه در سال 1867 با صد مرد و چهار سال برای تکمیل کار آغاز شد. که کمی بیش از 29000 پوند قیمت داشت. این قلعه تقریباً 40000 فوت مربع را اشغال می کند و از بیش از هفتاد اتاق تشکیل شده است.

داخل آن یک سالن رقص بزرگ، یک اتاق بیلیارد، یک کتابخانه، یک مطالعه، یک اتاق اسلحه، 33 اتاق خواب و موارد دیگر وجود دارد. پس از بازگشت هنری میچل و خانواده اش به انگلستان، قلعه در سال 1909 به دوک و دوشس منچستر فروخته شد.

اما به دلیل بدهی های سنگین قمار، آنها نیز مجبور به فروش ملک شدند. در سال 1920 راهبه های بندیکتین زمین را با ابی، قلعه و باغ های ویکتوریایی خریداری کردند.

متاسفانه، وضعیت آن به عنوان یکی از قلعه های افسانه ای واقع در ایرلند مانع از بمباران شدید آن در طول جنگ جهانی اول و سپس نشد. تنها به لطف جامعه بندیکتین ها و کمک های مالی شهروندان خصوصی بازسازی شد.

تاریخچه قلعه کیلمور

راهبه ها قلعه و املاک کیلمور را در سال 1920 به مبلغ 45000 پوند تصاحب کردند. . در تاریخ قلعه کایلمور و ابی نوشته کاتلین ویلرز-توتیل، مادر ابیس ماگدالنا فیتزگیبون تاریخ غنی قلعه افسانه ای را بازگو می کند، "کلیمور ابی برای بیش از هشتاد سال یک خانه بندیکتین بوده است." 0> ابی که زمانی قلعه ای افسانه ای بود، در قرن نوزدهم توسطمیچل هنری و امروز به عنوان یادبودی برای یک نجیب زاده بزرگ و صاحبخانه مهربان ایستاده است که بیشتر دارایی خود را در املاک و برای خیر مردم محلی خرج کرد... جامعه ما که در سال 1662 در ایپر تأسیس شد، در سال 1684 به خانه ایرلندی تبدیل شد.

به درخواست پادشاه جیمز 11 و تحت هدایت لیدی ابس باتلر، جامعه در سال 1688 به ایرلند نقل مکان کرد. راهبه‌ها به ایپرس بازگشتند، جایی که برای 224 سال آینده در آنجا ماندند... از زمان شروع، کایلمور یک نقطه کانونی در غرب ایرلند بوده است. میراثی از عشق به مکان، حس سرپرستی برای تداوم آن و شناخت منحصر به فرد بودن آن در مکان و جاذبه برای ما به جای گذاشته است>

"کیلمور واحه ای از صلح در دنیایی بی قرار است و ما به عنوان یک جامعه، خوشحالیم که این آرامش را با همه کسانی که بازدید می کنند به اشتراک می گذاریم. زندگی بندیکتین با دعا و کار متعادل است (Ora et Labora) و در ابی از کسانی که مایل به انجام این کار هستند دعوت می کنیم تا در دعا به ما بپیوندند.

«میچل هنری فردی عمیقاً معنوی بود و می تواند فقط او را خوشحال کنید که بداند که یک جامعه بندیکتین اکنون خانه خود را در قلعه خود دارد، در حالی که ساعات نماز را دعا می کند، در حالی که ملک را حفظ می کند و وظیفه عظیم را بر عهده می گیرد.مشاهده و بازسازی بسیاری از ویژگی های میراث طبیعی و مهم آن».

تاریخ کیلمور به هیچ وجه عاری از تراژدی نیست، زیرا آتش سوزی عظیمی در صومعه در سال 1959 رخ داد. به گفته لیدی ابس اگنس، جوانترین ابیس در اروپا در سن 36 سالگی وقایع وحشتناک آن شب سرنوشت ساز را به یاد می آورد: «به یاد دارم که حدود دو نیمه شب از خواب بیدار شدم و صدای ترقه ای شنیدم... به سمت خوابگاه مدرسه دویدم و راهبه را که در آنجا خوابیده بود صدا کردم. و به او گفت که دخترها را بلند کند.

ما آنها را از راه عقب بیرون آوردیم، پشت دری بود که به کوه منتهی می شد. اگر آن در نبود همه ما می سوختیم. ما تازه بیرون آمده بودیم در زمانی که تمام خوابگاه آتش گرفته بود.»

افسانه های قلعه

اکنون، قسمت مربوط به افسانه می آید. می گویند هر هفت سال یک بار یک اسب سفید زیبا از آب در مقابل ابی بلند می شود. در سال 2011، چند تن از کارکنان کلیمور ابی، در یک روز به خصوص بادخیز، ادعا کردند که یک اسب سفید را روی سطح دریاچه دیده‌اند.

این فقط کف سفیدی بود که توسط باد شدید برافراشته شده بود، اما فقط "ظاهر" بود. به افسانه دامن زد بنابراین، کایلمور اغلب به عنوان "Pol a Capall" شناخته می شود، که به عنوان "مکان اسب" ترجمه می شود> همه باید یک یا دو بار در طول زندگی خود این اصطلاح رایج را شنیده باشند، اما شما تا به حالتعجب کردید که در واقع از کجا سرچشمه گرفته است؟ این شاید یکی از شناخته شده ترین افسانه های شهری ایرلندی باشد. قلعه قرون وسطایی واقع در کانتری کورک شاید یکی از معروف ترین قلعه هایی باشد که افسانه ای را برای صدها سال به وجود آورده است.

ایجاد قلعه بلارنی

اگرچه این قلعه در ابتدا در قرن سیزدهم ساخته شد، چیزی از قلعه اصلی باقی نمانده است زیرا در سال 1446 ویران شد. دوباره توسط Cormac Laidir MacCarthy، Lord of Muscry، بازسازی شد.

در طول تاریخ، قلعه بلارنی اغلب تغییر کرده است. تا زمانی که به خانواده جفریز رسید. نوادگان خانواده Colthurst، یکی از بستگان جفری ها از طریق ازدواج، هنوز در خانه بلارنی زندگی می کنند. به مدت طولانی به قلعه گره خورده است، گفته می شود که اگر سنگ بلارنی را که در قله قلعه قرار دارد، وارونه ببوسید، عطای فصاحت را دریافت خواهید کرد. این افسانه توسط بسیاری از رهبران جهان و شخصیت‌های عمومی که ریسک تقریبا غیرممکن را به عهده گرفته‌اند، از جمله وینستون چرچیل، میک جگر، لورل و هاردی، تداوم یافته است،

خوشبختانه، تلاشی که زمانی بسیار خطرناک بود، اکنون در حال انجام است. کمی بیشتر محافظت می شود زیرا جان پناه در حال حاضر با ریل های راهنمای فرفورژه و میله های متقاطع محافظ نصب شده است. با این حال، صعود هنوز برای افراد ضعیف یا برای کسانی که قلب دارند توصیه نمی شودترس شدید از ارتفاع.

این سنت در قرن هجدهم سرچشمه گرفت، اگرچه افسانه دیگری ممکن است نشان دهد که بیش از صد سال زودتر از آنچه پیشنهاد می شد در گردش بوده است. گفته می شود زمانی که ملکه الیزابت، کورمک تیج مک کارتی، لرد بلارنی را از حقوق سنتی زمینش محروم کردم، کورمک که ناامید بود ملکه را متقاعد کند تا نظرش را تغییر دهد، در راه با پیرزنی روبرو شد که به او گفت که هر کسی که سنگ خاصی را در قلعه بلارنی ببوسد، هدیه سخنوری شیوا به او داده می‌شود، "کورماک، زمانی که قلعه بلارنی ساخته شد، یک سنگ توسط مردی که پیش‌بینی می‌کرد هیچ کس دیگر نمی‌تواند آن را لمس کند، در جای خود قرار داد. 3>

افسانه های بیشتر پیرامون سنگ بلارنی

اگر بتوانید آن سنگ را ببوسید، موهبت فصاحت به شما اعطا خواهد شد. کورمک که تا قبل از آن واقعه اصلاً به عنوان سخنران فصیح شناخته نمی شد، در ادامه ملکه را متقاعد کرد که نباید از سرزمین خود محروم شود. کلمه "Blarney" به معنای چاپلوسی ماهرانه یا مزخرف است، و ظاهراً پس از وقوع ملکه الیزابت مورد استفاده قرار گرفت.

افسانه سنگ Blarney بسیار گسترده بود و بسیاری به قدرت های ماوراء طبیعی آن اعتقاد داشتند. در زیر قطعه ای از واشنگتن پست در مورد قدرت های اعطا شده به وینستون چرچیل، یکی از بسیاری از افرادی است که به خاطر هدیه گرانبها در این صعود خطرناک جان سالم به در برده است.

واشنگتن پستSnippet

«Mr. چرچیل یک انسان عمومی خطرناک است،

طبق همه سنت ها،

از نظر فرهنگ شناسان دانشمند

> که کسی که سنگ سیاه را می بوسد

دارای قدرت "نقو زدن"،

و "تقوع کردن،" آنها می گویند، به معنای فروتنی

با صحبت های چرخشی است تا به پایان مطلوبی دست یابیم..."

  • واشنگتن پست، 28 ژوئیه 1912

منشاء سنگ بلارنی

در مورد افسانه‌هایی که در مورد منشأ خود سنگ وجود دارد، بسیاری از آن‌ها نیز وجود دارد. یک افسانه ادعا می کند که سنگ بلارنی در واقع بالش جیکوب بوده است. گفته می‌شود که ارمیا نبی آن را به ایرلند آورد و در آنجا به "Lia Fáil" به معنای سنگ سرنوشت تبدیل شد. این سنگ روی تپه افتتاحیه در تپه تارا بود، جایی که پادشاهان عالی ایرلند تاجگذاری کردند.

افسانه دیگری ادعا می کند که این سنگ بالش تخت مرگ سنت کلمبا بوده است. او در جزیره آیونا درگذشت و پس از مرگ او، سنگ به سرزمین اصلی اسکاتلند منتقل شد. در آنجا به سنگ سرنوشت اسکاتلندی تبدیل شد.

این سنگ به عنوان هدیه ای از سوی رابرت بروس به کورمک مک کارتی، پادشاه مونستر، و صاحب قلعه بلارنی، راهی ایرلند شد، زیرا کورمک پنج هزار سنگ فرستاد. افراد او به اسکاتلند رفتند تا به رابرت بروس کمک کنند تا انگلیسی ها را در Bannockburn در سال 1314 شکست دهد.

افسانه دیگری که به طور گسترده منتشر شده است ادعا می کند کهسنگ از جنگ های صلیبی به ایرلند بازگردانده شد. این افسانه ادعا می کند که "سنگ ازل"، سنگ کتاب مقدسی است که داوود برای فرار از شائول پشت آن پنهان کرده بود.

با این وجود، به گفته گاردین، زمین شناسان دانشگاه، اکثر این افسانه ها اکنون بی اعتبار شده اند. از موزه شکارچی گلاسکو اکنون پس از مطالعه یک اسلاید میکروسکوپی تاریخی، منشأ واقعی سنگ را فاش کرده‌اند. قلعه

بسیاری از قلعه‌های افسانه‌ای در سرتاسر جهان داستان‌های ارواح ساکن خود را دارند، و بیشتر این داستان‌های ارواح ناشی از مرگ غم‌انگیز شخصی است که روح او اکنون مکان مذکور را تسخیر کرده است. همین امر در مورد قلعه Classiebawn نیز صدق می کند.

همچنین ببینید: 25 تا از بهترین کمدین های ایرلندی: طنز ایرلندی

این عمارت ویکتوریایی توسط Viscount Palmerston در زمینی به مساحت حدود 10000 هکتار در شبه جزیره مولاگمور در شهرستان اسلایگو ساخته شده است. قلعه بعداً در قرن نوزدهم گسترش یافت.

تاریخچه قلعه کلاسیباون

این قلعه، مانند بسیاری از قلعه های ایرلندی دیگر، در طول قرن ها صاحبان خود را تغییر داده است. یکی از این مالکان، ادوینا مونت باتن، کنتس کوه باتن از برمه، به همراه همسرش، برق و منبع اصلی آب را برای ساختمان تامین کردند.

این مرگ غم انگیز لرد مانت باتن بود که داستان های دلخراش را در اطراف ایجاد کرد. قلعه، همانطور که کشتی او توسط منفجر شدIRA در سال 1979. افسانه ها حاکی از آن است که روح او هنوز در سالن های قلعه پرسه می زند و در نتیجه مرگ ناگهانی و خشونت آمیز خود نمی تواند آرامش پیدا کند.

همچنین جالب است بدانید که لرد مونت باتن عملا حق امتیاز نجیب زاده متوفی در واقع نوه ملکه ویکتوریا، عموی بزرگ شاهزاده ولز و آخرین نایب السلطنه هند و فرمانده سابق عالی متفقین در طول جنگ جهانی دوم بود. ملکه الیزابت در سفر سلطنتی که به ایرلند در سال 2011 انجام داد، به این حادثه غم انگیز اشاره کرد، زیرا گفت که مشکلات خانواده سلطنتی را شخصاً تحت تأثیر قرار داده است.

قلعه کیلکنی

قلعه کیلکنی که به عنوان یکی از جن زده ترین قلعه های ایرلند شناخته می شود، قطعاً در لیست ما قرار دارد. این قلعه که در سال 1195 برای کنترل جاده های اصلی و رودخانه نوره ساخته شده است، چندین وقایع غم انگیز در طول تاریخ قلعه در آن رخ داده است.

زمانی که سیل سال 1763 باعث فروریختن پل جان شد، 16 نفر جان خود را از دست دادند و تا اینکه اکنون بسیاری از بازدیدکنندگان قلعه اصرار دارند که ارواح خود را دیده اند که سعی می کنند به سمت قلعه فرار کنند. این داستان های ارواح بیشتر توسط مدیران قلعه و حتی خود مردم محلی که اصرار دارند که کیلکنی روح همه افرادی را که در محل خود مرده اند نگه می دارد، ادامه می یابد.

یک قلعه جن زده

در سال 2010، دو نوجوان ادعا کردند که شاهد یکی از این فعالیت های ماوراء الطبیعه بوده اند. هنگام بازدید از قلعه




John Graves
John Graves
جرمی کروز یک مسافر، نویسنده و عکاس مشتاق است که اهل ونکوور کانادا است. جرمی با اشتیاق عمیق برای کاوش در فرهنگ‌های جدید و ملاقات با مردم از هر طبقه‌ای، ماجراجویی‌های متعددی را در سرتاسر جهان آغاز کرده است و تجربیات خود را از طریق داستان‌گویی جذاب و تصاویر بصری خیره‌کننده ثبت می‌کند.جرمی پس از تحصیل در رشته روزنامه نگاری و عکاسی در دانشگاه معتبر بریتیش کلمبیا، مهارت های خود را به عنوان یک نویسنده و داستان نویس تقویت کرد و به او این امکان را داد که خوانندگان را به قلب هر مقصدی که بازدید می کند منتقل کند. توانایی او در پیوند دادن روایت‌های تاریخ، فرهنگ و حکایات شخصی باعث شده تا او در وبلاگ تحسین‌شده‌اش، سفر در ایرلند، ایرلند شمالی و جهان با نام مستعار جان گریوز، طرفداران وفاداری داشته باشد.رابطه عاشقانه جرمی با ایرلند و ایرلند شمالی در طی یک سفر انفرادی کوله پشتی در جزیره زمرد آغاز شد، جایی که او بلافاصله مجذوب مناظر خیره کننده، شهرهای پر جنب و جوش و مردم خونگرم آن شد. قدردانی عمیق او از تاریخ غنی، فولکلور و موسیقی منطقه او را مجبور کرد بارها و بارها به کشور بازگردد و کاملاً خود را در فرهنگ ها و سنت های محلی غرق کند.جرمی از طریق وبلاگ خود نکات، توصیه ها و بینش های ارزشمندی را برای مسافرانی که به دنبال کشف مقاصد دلربا ایرلند و ایرلند شمالی هستند ارائه می دهد. این که آیا آن را کشف پنهان استسنگ‌های قیمتی در گالوی، ردیابی ردپای سلت‌های باستانی در گذرگاه غول‌ها، یا غوطه‌ور شدن در خیابان‌های شلوغ دوبلین، توجه دقیق جرمی به جزئیات تضمین می‌کند که خوانندگانش راهنمای سفر نهایی را در اختیار دارند.به عنوان یک جهانگرد با تجربه، ماجراهای جرمی فراتر از ایرلند و ایرلند شمالی است. از پیمودن خیابان‌های پرجنب‌وجوش توکیو تا کاوش در خرابه‌های باستانی ماچو پیچو، او در جستجوی تجربه‌های چشمگیر در سراسر جهان سنگ تمام گذاشته است. وبلاگ او به عنوان یک منبع ارزشمند برای مسافرانی است که به دنبال الهام گرفتن و توصیه های عملی برای سفرهای خود هستند، بدون توجه به مقصد.جرمی کروز، از طریق نثر جذاب و محتوای بصری فریبنده‌اش، از شما دعوت می‌کند تا در سفری متحول کننده در سراسر ایرلند، ایرلند شمالی و جهان به او بپیوندید. چه مسافری با صندلی راحتی باشید که در جستجوی ماجراجویی های جانشین هستید یا یک کاوشگر باتجربه که به دنبال مقصد بعدی خود هستید، وبلاگ او وعده می دهد که همراه مورد اعتماد شما باشد و شگفتی های جهان را به آستان شما برساند.